مزمور پنجاهم
1. مزمور آساف، خد.ا، خد.ا خد.اوند تکلم میکند، و زمین را از مطلع آفتاب تا به مغربش میخواند
2. از صیون که کمال زیبائیست، خد.ا تجلی نموده است
3. خد.ای ما میآید و سکوت نخواهد نمود، آتش پیش روی او میسوزاند، و طوفان شدید گرداگرد وی خواهد بود
4. آسمان را از بالا میخواند، و زمین را تا قوم خود را داوری کند
5. مقدسان من را نزد من جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بستهاند
6. و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خد.ا خود داور است سلاه
7. ای قوم من بشنو تا سخن گویم، و ای (بنی) اسرائیل تا برایت شهادت دهم، که خد.ا خد.ای تو من هستم
8. دربارة قربانیهایت تو را توبیخ نمیکنم، و قربانیهای سوختنی تو دائماً در نظر من است
9. گوسالهای از خانة تو نمیگیرم، و نه بزی از آغل تو
10. زیرا که جمیع حیوانات جنگل از آن مناند، و بهایمی که بر هزاران کوه میباشند
11. همة پرندگان کوهها را میشناسم، و وحوش صحرا نزد من حاضرند
12. اگر گرسنه میبودم تو را خبر نمیدادم، زیرا ربع مسکون و هر آنچه در اوست از آن من است
13. آیا گوشت گاوان را بخورم، و خون بزها را بنوشم
14. برای خد.ا قربانی تشکر را بگذران، و نذرهای خویش را به (خد.ای) متعال وفا نما
15. پس در روز تنگی من را بخوان تا تو را خلاصی دهم، و من را تمجید بنمایی
16. و اما به شریر، خد.ا میگوید، تو را چه کار است که فرائض من را بیان کنی و عهد من را به زبان خود بیاوری
17. چون که تو از تأدیب نفرت داشتهای، و کلام من را پشت سر خود انداختهای
18. چون دزد را دیدی راضی شدی که با او (باشی)، و نصیب تو با زناکاران است
19. دهان خود را به شرارت گشودهای، و زبانت حیله را اختراع میکند
20. نشستهای تا به ضد برادر خود سخن رانی، و دربارة پسر مادر خویش غیبت گوئی
21. این عمل را کردی و من سکوت نمودم، پس گمان بردی که من مثل تو هستم، لیکن تو را توبیخ خواهم کرد، و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد
22. ای فراموشکنندگان خد.ا در این تفکر کنید، مبادا شما را نابود سازم و رهانندهای نباشد
23. هر که قربانی تشکر را گذراند من را تمجید میکند، و آن که طریق خود را راست سازد، نجات خد.ا را به وی نشان خواهم داد
مزمور پنجاه و یکم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. وقتی که ناتان نبی بعد از در آمدنش به بَتشبَع نزد او آمد
3. ای خد.ا به حسب رحمت خود بر من رحم فرما، به حسب کثرت رأفت خویش گناهانم را محو ساز
4. من را از عصیانم به کلی شستوشو ده، و از گناهم من را طاهر کن
5. زیرا که من به معصیت خود اعتراف میکنم، و گناهم همیشه در نظر من است
6. به تو و به تو تنها گناه ورزیده، و در نظر تو بدی کردهام، تا در کلام خود مصدق گردی، و در داوری خویش مزکی شوی
7. اینک در معصیت سرشته شدم، و مادرم در گناه به من آبستن گردید
8. اینک به راستی در قلب من ساکن هستی، پس حکمت را در باطن من به من بیاموز
9. من را با زوفا پاک کن تا طاهر شوم، من را شستوشو کن تا از برف سفیدتر گردم
10. شادی و خرمی را به گوش من برسان، تا استخوانهایی که کوبیدهای به وجد آیند
11. روی خود را از گناهانم بپوشان و همة خطایای من را محو کن
12. ای خد.ا دل طاهر در من بیافرین، و روح مستقیم در باطنم تازه بساز
13. من را از حضور خود مینداز، و روح قدوس خود را از من مگیر
14. شادی نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد من را تأیید فرما
15. آنگاه طریق تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد، و گناهکاران به سوی تو بازگشت خواهند نمود
16. من را از خونریزیها نجات ده ای خد.ایی که خد.ای نجات من هستی، تا زبانم به عدالت تو ترنم نماید
17. خد.اوندا لبهایم را بگشا، تا دهانم تسبیح تو را اخبار نماید
18. زیرا قربانی را دوست نداشتی و الّا میدادم، قربانی سوختنی را پسند نکردی
19. قربانیهای خد.ا روح شکسته است، خد.ایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد
20. به رضامندی خود بر صیون احسان فرما، و حصارهای اورشلیم را بنا نما
21. آنگاه از قربانیهای عدالت و قربانیهای سوختنی تمام راضی خواهی شد، و گوسالهها بر مذبح تو قربانی خواهند نمود
مزمور پنجاه و دوم
1. برای سالار مغنیان قصیدة داوید
2. وقتی که دواِگادومی آمد و شائول را خبر داده گفت که داوید به خانة اَخیملِخ رفت
3. ای جبّار چرا از بدی فخر میکنی، رحمت خد.ا همیشه باقی است
4. زبان تو در اندیشه شرارت است مثل تیغ تیزی (است) و حیلهگری میکند
5. بدی را از نیکویی بیشتر دوست میداری، و دروغ را زیادتر از راستگویی سلاه
6. همة سخنان مهلک را دوست میداری، ای زبان حیلهباز
7. خد.ا نیز تو را تا به ابد هلاک خواهد کرد و تو را ربوده از مسکن تو خواهد کَند، و تو را از زمین زندگان ریشهکن خواهد کرد سلاه
8. عادلان این را دیده، خواهند ترسید، و بر او خواهند خندید
9. هان این کسی است که خد.ا را قلعة خویش ننمود بلکه بهکثرت دولت خود توکل کرد، و از بدی خویش خود را زورآور ساخت
10. و اما من مثل زیتون سرسبز در خانة خد.ا هستم، به رحمت خد.ا توکل میدارم تا به ابد
11. او را همیشه حمد خواهم گفت زیرا تو این را کردهای، و انتظار نام تو را خواهم کشید زیرا نزد مقدسان تو نیکوست
مزمور پنجاه و سوم
1. برای سالار مغنیان بر مَحَلَت، قصیده داوید
2. احمق در دل خود میگوید که خد.ایی نیست، فاسد شده شرارت مکروه کردهاند، و نیکوکاری نیست
3. خد.ا از آسمان بر بنیآدم نظر انداخت، تا ببیند که انسان فهیم و طالب خد.ایی هست
4. همة ایشان مرتد شده با هم فاسد گردیدهاند، نیکوکاری حتی یکی هم نیست
5. آیا گناهکاران بیمعرفت هستند، که قوم من را میخورند چنان که نان میخورند، و خد.ا را نمیخوانند
6. آنگاه سخت ترسان شدند جایی که هیچ ترس نبود، زیرا خد.ا استخوانهای محاصره کنندة تو را از هم پاشید، آنها را خجل ساختهای زیرا خد.ا ایشان را رد نموده است
7. کاش که نجات (بنی) اسرائیل از صیون ظاهر میشد، وقتی که خد.ا اسیری قوم خویش را برگردانَد، یعقوب وجد خواهد نمود و (بنی) اسرائیل شادی خواهد کرد
مزمور پنجاه و چهارم
1. برای سالار مغنیان، قصیدة داوید بر نگینوت
2. وقتی که زیفیان نزد شائول آمده گفتند آیا داوید نزد ما خود را پنهان نمیکند
3. ای خد.ا به نام خود من را نجات بده، و به قوت خویش بر من داوری نما
4. ای خد.ا دعای من را بشنو، و سخنان دهان من را گوش بگیر
5. زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند، و ظالمان قصد جان من دارند، و خد.ا را در مدّنظر خود نگذاشتهاند سلاه
6. اینک خد.ا مددکار من است، خد.اوند از تأییدکنندگان جان من است
7. بدی را بر دشمنان من برخواهد گردانید، به راستی خود ریشة ایشان را بکن
8. قربانیهای تبرّعی نزد تو خواهم گذرانید، و نام تو را ای خد.اوند حمد خواهم گفت زیرا نیکوست
9. چون که من را از جمیع تنگیها خلاصی دادهای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است
مزمور پنجاه و پنجم
1. برای سالار مغنیان، قصیدة داوید بر نگینوت
2. ای خد.ا به دعای من گوش بگیر، و خود را از تضرع من پنهان مکن
3. به من گوش فراگیر و من را مستجاب فرما، زیرا که در تفکر خود متحیرم و ناله میکنم
4. از آواز دشمن و به سبب ظلم شریر، زیرا که ظلم بر من میاندازند و یا خشم بر من جفا میکنند
5. دل من در اندرونم پیچ و تاب میکند، و ترسهای مرگ بر من افتاده است
6. ترس و لرز به من درآمده است، وحشتی هولناک من را در گرفته است
7. و گفتم کاش که من را بالها مثل کبوتر میبود، تا پرواز کرده استراحت می یافتم
8. هر آینه به جای دور میپریدم، و در صحرا مأوا میگزیدم سلاه
9. میشتافتم به سوی پناهگاهی، از باد تند و از طوفان شدید
10. ای خد.اوند آنها را هلاک کن و زبانهایشان را متفرق نما، زیرا که در شهر ظلم و جنگ دیدهام
11. روز و شب بر حصارهایش گردش میکنند، و شرارت و مشقت در میانش میباشد
12. فسادها در میان وی است، و جور و حیله از کوچههایش دور نمیشود
13. زیرا دشمن نبود که من را ملامت میکرد و الّا تحمل میکردم، و خصم من نبود که بر من سربلندی مینمود، و الّا خود را از وی پنهان میساختم
14. بلکه تو ربودی ای مرد نظیر من، ای یار خالص و دوست صدیق من
15. که با یکدیگر مشورت شیرین میکردیم، و به خانة خد.ا در جمع میخرامیدیم
16. مرگ بر ایشان ناگهان فرو آید و زنده بگور فروروند، زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میان ایشان است
17. و اما من نزد خد.ا فریاد میکنم، و خد.اوند من را نجات خواهد داد
18. شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله میکنم، و او آواز من را خواهد شنید
19. جان من را از جنگی که بر من شده بود به سلامتی فدیه داده است، زیرا بسیاری با من مقاومت میکردند
20. خد.ا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد، او که از ازل نشسته است سلاه، زیرا که در ایشان تغییر نیست، و از خد.ا نمیترسند
21. دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است
22. سخنانش نرم زبانش چرب، لیکن در دلش جنگ است، سخنانش چربتر از روغن لیکن شمشیرهای برهنه است
23. نصیب خود را به خد.اوند بسپار و تو را رزق خواهد داد، او تا به ابد نخواهد گذاشت که مرد عادل لغزش کند
24. و تو ای خد.ا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی آورد، مردمان خونریز و حیلهساز، روزهای خود را نیمه نخواهند کرد، لیکن من بر تو توکل خواهم داشت
مزمور پنجاه و ششم
1. برای سالار مغنیان بر یونَت اِلِم در بلاد دور، میختام داوید وقتی که پلیشتیها او را در گِت گرفتند
2. ای خد.ا بر من رحم فرما، زیرا که انسان من را به شدت تعقیب میکند تمامی روز جنگ کرده من را اذیت مینماید
3. دشمنانم تمامی روز من را به شدت تعقیب میکنند، زیرا که بسیاری با تکبر با من میجنگند
4. هنگامی که ترسان شوم، من بر تو توکل خواهم داشت
5. در خد.ا کلام او را خواهم ستود، بر خد.ا توکل کرده، نخواهم ترسید، انسان به من چه میتواند کرد
6. هر روزه سخنان من را منحرف میسازند، همة فکرهای ایشان دربارة من بر شرارت است
7. ایشان جمع شده کمین میسازند، بر قدمهای من چشم دارند زیرا قصد جان من دارند
8. آیا ایشان به سبب شرارت خود نجات خواهند یافت، ای خد.ا امتها را در غضب خویش بینداز
9. تو آوارگیهای من را تقریر کردهای، اشکهای من را در ذخیرهدان خود بگذار، آیا این در دفتر تو نیست
10. آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم رو خواهند گردانید، این را میدانم زیرا خد.ا با من است
11. در خد.ا کلام او را خواهم ستود، در خد.اوند کلام او را خواهم ستود
12. بر خد.ا توکل دارم پس نخواهم ترسید، آدمیان به من چه میتوانند کرد
13. ای خد.ا نذرهای تو بر من است، قربانیهای حمد را نزد تو خواهم گذرانید
14. زیرا که جان من را از مرگ رهانیدهای، آیا پایهای من را نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت، تا در نور زندگان به حضور خد.ا سالک باشم
مزمور پنجاه و هفتم
1. برای سالار مغنیان بر اَلتَشخِت میختام داوید وقتی که از حضور شائول به پناهگاه فرار کرد
2. ای خد.ا بر من رحم فرما بر من رحم فرما، زیرا جانم در تو پناه میبرد، و در سایة بالهای تو پناه میبرم تا این بلایا بگذرد
3. نزد خد.ای تعالی آواز خواهم داد، نزد خد.ایی که همه چیز را برایم تمام میکند
4. از آسمان فرستاده من را خواهد رهانید زیرا تعقیبکنندة سخت من ملامت میکند سلاه، خد.ا رحمت و راستی خود را خواهد فرستاد
5. جان من در میان شیران است، در میان آتشافروزان میخوابم یعنی آدمیانی که دندانهایشان نیزهها و تیرهاست، و زبان ایشان شمشیر بُرنده است
6. ای خد.ا بر آسمان متعال شو، و جلال تو بر تمامی جهان (است)
7. دامی برای گامهایم مهیا ساختند، و جانم خم گردید، چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانشان افتادند سلاه
8. دل من مستحکم است خد.ایا دل من مستحکم است، سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود
9. ای جلال من بیدار شو ای بربط وعود بیدار شو، صبحگاهان را من بیدار خواهم کرد
10. ای خد.اوند تو را در میان امتها حمد خواهم گفت، تو را در میان قومها تسبیح خواهم خواند
11. زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است، و راستی تو تا افلاک (مستدام است)
12. خد.ایا بر آسمانها متعال شو، و جلال تو بر تمامی جهان (مستولی است)
مزمور پنجاه و هشتم
1. برای سالار مغنیان بر اَل تشخت، میختام داوید
2. آیا در حقیقت به عدالتی که گنگ است سخن میگویید، و ای بنیآدم آیا به راستی داوری مینمایید
3. بلکه در دل خود شرارتها به عمل میآورید، و ظلم دستهای خود را در زمین از اندازه بیشتر میکنید
4. شریران از رَحِم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته گمراه میشوند
5. ایشان را زهریست مثل زهرمار، مثل افعی کَر که گوش خود را میبندد
6. که آواز افسونگران را نمیشنود، هرچند به مهارت افسون میکند
7. ای خد.ا دندانهایشان را در دهانشان بشکن، ای خد.اوند دندانهای شیران را خورد بشکن
8. گداخته شده مثل آب بگذرند، چون او تیرهای خود را میاندازد، به موقع منقطع خواهند شد
9. مثل حلزون که گداخته شده میگذرد، مثل سِقط زن آفتاب را نخواهد دید
10. قبل از آن که دیگهای شما آتشِ خارها را احساس کند، آنها را چه تر و چه خشک خواهد رُفت
11. مرد عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود، پایهای خود را به خون شریر خواهد شست
12. و مردم خواهند گفت هر آینه ثمرهای برای عادلان هست، هر آینه خد.ایی هست که در جهان داوری میکند
مزمور پنجاه و نهم
1. برای سالار مغنیان بر التشخت، میختام داوید وقتی که شائول فرستاد که خانه او را کشیک بِکِشند تا او را بکُشند
2. ای خد.ایم من را از دشمنانم برهان، من را از مقاومت کنندگانم برافراز
3. من را از گناهکاران خلاصی ده، و از مردمان خونریز رهایی بخش
4. زیرا اینک برای جانم کمین میسازند، و زورآوران به ضد من جمع شدهاند، بدون تقصیر من ای خد.اوند و بدون گناه من
5. بیتردید بر من میشتابند و خود را آماده میکنند، پس برای ملاقات من برانگیخته شو و ببین
6. اما تو ای خد.اوند خد.ای صوااُت خد.ای (بنی) اسرائیل، برانگیخته شده همة امتهای (ظالم) را مکافات برسان، و بر خیانتکاران بدکار شفقت مفرما سلاه
7. شامگاهان بر میگردند و مثل سگ بانگ میکنند، و در شهر دور میزنند
8. از دهان خود بدی را فرو میریزند، لبهای ایشان چون شمشیرهاست، زیرا میگویند کیست که بشنود
9. و اما تو ای خد.اوند بر ایشان خواهی خندید، و تمامی امتهای (ظالم) را استهزاء خواهی نمود
10. (بخاطر) قدرت او به سوی تو انتظار خواهم کشید، زیرا خد.ا قلعة بلند من است
11. خد.ای رحمت من پیش روی من خواهد رفت، خد.ا من را بر دشمنانم نگران خواهد ساخت
12. ایشان را به قتل مرسان، مبادا قوم من فراموش کنند، ایشان را به قوت خود پراکنده ساخته به زیر انداز ، ای خد.اوند که سپر ما هستی
13. به سبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند، و به عوض لعنت و دروغی که میگویند
14. ایشان را فانی کن، در غضب فانی کن تا نیست گردند و بدانند که خد.ا در یعقوب تا اقصای زمین سلطنت میکند سلاه
15. و شامگاهان برگردیده مثل سگ بانگ زنند، و در شهر گردش کنند
16. و برای خوراک پراکنده شوند، و سیر نشده شب را بهسر برند
17. و اما من قوت تو را خواهم سرایید، و بامدادان از رحمت تو ترنم خواهم نمود، زیرا قلعة بلند من هستی، و در روز تنگی پناهگاه منی
ای قوت من برای تو سرود میخوانم، زیرا خد.ا قلعة بلند من است و خد.ای رحمت من
مزمور چهل و ششم
1. برای سالار مغنیان، سرود بنیقورح بر علاموت
2. خد.ا ملجا و قوت ماست، و مددکاری که در تنگیها فوراً یاری میرساند
3. پس نخواهیم ترسید اگرچه جهان دگرگون گردد، و کوهها در قعر دریا به لرزش آید
4. اگر چه آبهایش بخروشند و به جوش آیند، و کوهها از سرکشی آن متزلزل گردند سلاه
5. نهری است که شعبههایش شهر خد.ا را فرحناک میسازد، و مسکن قدوس (خد.اوند) متعال را
6. خد.ا همراه اوست پس لغزش نخواهد خورد، خد.ا او را یاری خواهد کرد در طلوع صبح
7. امتها خروشیدند و مملکتها لغزیدند، (چون) او آواز خود را داد پس جهان گداخته گردید
8. خد.ای “صوااُت” با ماست، و خد.ای یعقوب قلعة بلند ما سلاه
9. بیایید کارهای خد.اوند را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان گذارد
10. او جنگها را تا اقصای جهان فیصله میدهد، کمان را میشکند و نیزه را قطع میکند و عرابهها را به آتش میسوزاند
11. باز ایستید و بدانید که من خد.ا هستم، در میان امتها متعال و در جهان متعال خواهم شد
12. خد.ای “صوااُت” با ماست، و خد.ای یعقوب قلعة بلند ما سلاه
مزمور چهل و هفتم
1. برای سالار مغنیان، مزمور بنیقورح
2. ای جمیع امتها دستک زنید، نزد خد.ا به آواز شادی بانک برآورید
3. زیرا خد.اوند متعال و مهیب است، و بر تمامی جهان پادشاه بزرگ
4. قومها را در زیر (دست) ما آرام خواهد ساخت، و طایفهها را در زیر پایهای ما
5. میراث ما را برای ما خواهد برگزید، یعنی جلالت یعقوب را که دوست میدارد سلاه
6. خد.ا به آواز بلند (در نظر بندگان خود) اعتلا یافته است، خد.اوند به آواز کرنا
7. تسبیح بخوانید خد.ا را تسبیح بخوانید، تسبیح بخوانید پادشاه ما را تسبیح بخوانید
8. زیرا خد.ا پادشاه تمامی جهان است، به خردمندی تسبیح بخوانید
9. خد.ا بر امتها سلطنت میکند، خد.ا بر تخت قدس خود نشسته است
10. سروران قومها با قوم خد.ای ابراهیم جمع شدهاند، زیرا که سپرهای جهان از آن خد.است، او بسیار متعال میباشد
مزمور چهل و هشتم
1. سرود و مزمور بنیقورح
2. خد.اوند بزرگ است و بینهایت ستوده، در شهر خد.ای ما و در کوه مقدس خویش
3. جمال خد.اوند در بزرگواریش، و شادی تمامی جهان در کوه صیون است، در جوانب شمال قلمرو و پادشاه بزرگ
4. خد.ا در قصرهای آن (چون متجلی میگردد) به پناهگاهی بلند معروف است
5. زیرا اینک پادشاهان جمع شدند، و با هم (از کوه مقدس) عبور کردند
6. ایشان چون (شکوه را) دیدند متعجب گردیدند، و در حیرت افتاده فرار کردند
7. لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید، و درد شدید مثل زنی که میزاید
8. تو کِشتیهای ترشیش را، به باد شرقی شکستی
9. چنان که شنیده بودیم همچنان دیدهایم، در شهر خد.ای صوااُت در شهر خد.ای ما، خد.ا آن را تا به ابد مستحکم خواهد ساخت سلاه
10. ای خد.ا احسانت را در میان محرابت تفکر نمودیم، در اندرون هیکل تو
11. ای خد.ا چنان که نام تو است همچنان تسبیح تو نیز تا اقصای زمین، یمین تو از عدالت پُر است
12. کوه صیون شادی میکند و دختران یهودا به وجد میآیند، به سبب داوریهای تو
13. صیون را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید، و برجهای وی را بشمارید
14. دل خود را به حصارهایش بنهید، و در (بلندی) قصرهایش تأمل کنید، تا نسل را اطلاع دهید
15. زیرا این خد.ا خد.ای ماست تا به ابد، و ما را تا مرحله مرگ هدایت خواهد نمود
مزمور چهل و نهم
1. برای سالار مغنیان، مزمور بنیقورح
2. ای تمامی قومها این را بشنوید، ای جمیع سَکَنة ربع مسکون این را به گوش گیرید
3. ای عوام و خواص، ای دولتمندان و فقیران جمیعاً
4. زبانم به حکمت سخن میراند، و تفکر دل من هوشیاری است
5. گوش خود را به مثلی فرا میدهم، معمّای خویش را (با نواختن) بربط میگشایم
6. چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناه پاشنههایم من را احاطه میکنند
7. آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند، و بر کثرت توانگری خویش فخر مینمایند
8. هیچ کس هرگز برای برادر خود فدیه نخواهد داد، و کفارة او را به خد.ا نخواهد بخشید
9. زیرا فدیة جان ایشان گرانبها است، و ابداً بدان نمیتوان رسید
10. تا زنده بماند تا به ابد، و گور را نبیند
11. زیرا میبیند که حکیمان میمیرند، و جاهلان و ابلهان باهم هلاک میگردند، و دولت خود را برای دیگران ترک میکنند
12. فکر دل ایشان این است که خانههای ایشان دائمی باشد، و مسکنهای ایشان ابدی، و نامهای خود را بر زمینهای خود مینهند
13. لیکن انسان در حریم باقی نمیماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک میشود
14. طریقة ایشان جهالت ایشان است، و اعقاب ایشان سخن ایشان را میپسندند سلاه
15. مثل گوسفندان در گور رانده میشوند، و مرگ ایشان را شبانی میکند، و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد، و صورت ایشان در گور پوسیده خواهد شد، تا مسکنی برای آن نباشد
16. لیکن خد.ا جان من را از گور نجات خواهد داد، زیرا که (دست) من را خواهد گرفت سلاه
17. پس ترسان مباش چون کسی دولتمند گردد، و جلال خانة او افزوده شود
18. زیرا چون بمیرد چیزی از آن نخواهد برد، و مِکنَت او در عقب او فرو نخواهد رفت
19. زیرا (ظالم) در حیات خود خویشتن را موفق میخواند، (ولی تو) چون بر خود احسان میکنی مردم تو را میستایند
20. لیکن به طبقة پدران خود خواهد پیوست، که نور را تا به ابد نخواهند دید
21. انسانی که در حریم است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک میشود
مزمور پنجاهم
1. مزمور آساف، خد.ا، خد.ا خد.اوند تکلم میکند، و زمین را از مطلع آفتاب تا به مغربش میخواند
2. از صیون که کمال زیبائیست، خد.ا تجلی نموده است
3. خد.ای ما میآید و سکوت نخواهد نمود، آتش پیش روی او میسوزاند، و طوفان شدید گرداگرد وی خواهد بود
4. آسمان را از بالا میخواند، و زمین را تا قوم خود را داوری کند
5. مقدسان من را نزد من جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بستهاند
6. و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خد.ا خود داور است سلاه
7. ای قوم من بشنو تا سخن گویم، و ای (بنی) اسرائیل تا برایت شهادت دهم، که خد.ا خد.ای تو من هستم
8. دربارة قربانیهایت تو را توبیخ نمیکنم، و قربانیهای سوختنی تو دائماً در نظر من است
9. گوسالهای از خانة تو نمیگیرم، و نه بزی از آغل تو
10. زیرا که جمیع حیوانات جنگل از آن مناند، و بهایمی که بر هزاران کوه میباشند
11. همة پرندگان کوهها را میشناسم، و وحوش صحرا نزد من حاضرند
12. اگر گرسنه میبودم تو را خبر نمیدادم، زیرا ربع مسکون و هر آنچه در اوست از آن من است
13. آیا گوشت گاوان را بخورم، و خون بزها را بنوشم
14. برای خد.ا قربانی تشکر را بگذران، و نذرهای خویش را به (خد.ای) متعال وفا نما
15. پس در روز تنگی من را بخوان تا تو را خلاصی دهم، و من را تمجید بنمایی
16. و اما به شریر، خد.ا میگوید، تو را چه کار است که فرائض من را بیان کنی و عهد من را به زبان خود بیاوری
17. چون که تو از تأدیب نفرت داشتهای، و کلام من را پشت سر خود انداختهای
18. چون دزد را دیدی راضی شدی که با او (باشی)، و نصیب تو با زناکاران است
19. دهان خود را به شرارت گشودهای، و زبانت حیله را اختراع میکند
20. نشستهای تا به ضد برادر خود سخن رانی، و دربارة پسر مادر خویش غیبت گوئی
21. این عمل را کردی و من سکوت نمودم، پس گمان بردی که من مثل تو هستم، لیکن تو را توبیخ خواهم کرد، و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد
22. ای فراموشکنندگان خد.ا در این تفکر کنید، مبادا شما را نابود سازم و رهانندهای نباشد
23. هر که قربانی تشکر را گذراند من را تمجید میکند، و آن که طریق خود را راست سازد، نجات خد.ا را به وی نشان خواهم داد
مزمور بیست و نهم
1. مزمور داوید، ای فرزندان قدرتمندان خد.اوند را توصیف کنید، جلال و قدرت را برای خد.اوند توصیف نمایید
2. خد.اوند را به جلال اسم او تمجید نمایید، خد.اوند را در شکوه قدوسیت سجده کنید
3. آواز (رعد) خد.اوند فوق آبهاست، خد.ای صاحب جلال رعد میسازد، (خروش) خد.اوند بالای آبهای بسیار است
4. آواز خد.اوند با قوت است، آواز خد.اوند با جلال است
5. آواز خد.اوند سروهای آزاد را میشکند، خد.اوند سروهای بلند لبنان را میشکند
6. آنها را مثل گوساله جهانید، لِوانُن و سیریون را مثل بچة گاو وحشی
7. آواز خد.اوند زبانههای آتش را (در آسمان) میشکافد
8. آواز خد.اوند صحرا را متزلزل میسازد، خد.اوند صحرای قادُش را متزلزل میسازد
9. آواز خد.اوند غزالها را به درد زه میاندازد، و جنگل را بیبرگ میگرداند، و در محراب او جمیعاً جلال (او) را ذکر میکنند
10. خد.اوند (در زمان) طوفان (بر کرسی قضاوت) جلوس نمود، خد.اوند که پادشاه است تا به ابد جلوس مینماید
11. خد.اوند قوم خود را قوت خواهد بخشید، خد.اوند قوم خود را به سلامتی مبارک خواهد نمود
مزمور سیام
1. سرود برای افتتاح خانه (خد.ا)، مزمور داوید
2. ای خد.اوند بزرگواریت را تسبیح میخوانم زیرا که من را رهانیدی، و دشمنانم را بر من مفتخر نساختی
3. ای خد.اوند خد.ای من، نزد تو استغاثه نمودم و من را شفا دادی
4. ای خد.اوند جانم را از حفره بر آوردی، من را زنده ساختی تا به گور فرو نروم
5. ای مقدسان خد.اوند او را بسرایید، و با ذکر قدوسیتش او را حمد گویید
6. زیرا که غضب او لحظهایست و در رضامندی او زندگانی، شامگاه گریه جاری میشود، صبحگاهان شادی رخ مینماید
7. و اما من در کامیابی خود گفتم، تا به ابد لغزش نخواهم خورد
8. ای خد.اوند به رضامندی خود من را بر کوهها استوار قرار دادی، و چون جمال خود را پوشانیدی پریشان شدم
9. ای خد.اوند نزد تو فریاد برمیآورم، و نزد خد.اوند تضرع مینمایم
10. در خون من چه فایده است چون به حفره فرو میروم، آیا خاک تو را حمد میگوید و راستی تو را با خبر خواهد کرد
11. ای خد.اوند بشنو و به من کَرَم فرما، ای خد.اوند مددکار من باش
12. ماتم من را برای من به رقص مبدل ساختهای، پلاس را از من بیرون کرده و کمر من را به شادی بستهای
13. تا جلالم تو را سرود خوانَد و خاموش نشود، ای خد.اوند خد.ای من تو را تا به ابد حمد خواهم گفت
مزمور سی و یکم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. ای خد.اوند بر تو توکل دارم، پس خجل نشوم تا به ابد، در عدالت خویش من را نجات بده
3. توجه خود را به من فراگیر و من را به زودی برهان، برایم صخرة قوی و خانة استوار باش تا من را خلاصی دهی
4. زیرا صخره و قلعة من تو هستی، به خاطر نام خود من را هدایت و رهبری فرما
5. من را از دامی که برایم پنهان کردهاند، بیرون آور زیرا قلعة من تو هستی
6. روح خود را بهدست تو میسپارم، ای خد.اوند خد.ای حق تو من را فدیه دادی
7. از آنانی که اباطیل دروغ را پیروی میکنند نفرت میکنم، و اما من بر خد.اوند توکل میدارم
8. به رحمت تو وجد و شادی میکنم، زیرا مشقت من را دیده و جانم را در تنگیها شناختهای
9. من را به دست دشمن اسیر نساختهای، پایهای من را در سعادت استوار گردانیدهای
10. ای خد.اوند بر من رحمت فرما زیرا در تنگی هستم، چشم من از غصه کاهیده شد جانم و جسدم نیز (همچنین)
11. زیرا که حیاتم از غم و سالهایم از ناله فانی گردیده است، قوّتم بخاطر گناهم ضعیف و استخوانهایم پوسیده شد
12. نزد همة دشمنانم خوار گردیدهام، خصوصاً نزد همسایگان خویش، و باعث خوف آشنایان شدهام، هر که من را بیرون ببیند از من میگریزد
13. مثل مرده از خاطر فراموش شدهام، و مانند ظرفِ بیفایده شده گردیدهام
14. زیرا که بهتان را از بسیاری شنیدم، و خوف گرداگرد من میباشد زیرا بر من با هم مشورت میکنند، و در قصد جانم تفکر مینمایند
15. و اما من بر تو ای خد.اوند توکل میدارم، و گفتهام خد.ای من تو هستی
16. وقتهای من در دست تو میباشد، من را از دست دشمنانم و جفا کنندگانم خلاصی ده
17. روی خود را بر بندهات تابان ساز، و من را به رحمت خود نجات بخش
18. ای خد.اوند خجل نشوم چون که تو را خواندهام، شریران خجل شوند و در گور خاموش باشند
19. لبهای دروغگو بسته شود، که به درشتی و تکبر و خواری بر عادلان سخن میگوید
20. چه بسیار است احسان تو که برای ترسندگانت ذخیره کردهای، و برای متوکلانت پیش بنیآدم ظاهر ساختهای
21. ایشان را در پردة روی خود از زشتیهای مردم خواهی پوشانید، ایشان را در خیمهای از عداوت زبانها مخفی خواهی داشت
22. متبارک باد خد.اوند که رحمت عجیب خود را، در شهری استوار به من ظاهر کرده است
23. و اما من در حیرت خود گفتم که از نظر تو منقطع شدهام، لیکن چون نزد تو فریاد کردم آواز تضرع من را شنیدی
24. ای جمیع مقدسانِ خد.اوند او را دوست دارید، خد.اوند درستکاران را محفوظ میدارد، و متکبران را مجازات کثیر میدهد
25. قوی باشید و دل شما راتقویت خواهد داد، ای همگانی که برای خد.اوند انتظار میکشید
مزمور سی و دوم
1. قصیده داوید، خوشا به حال کسی که عصیان او آمرزیده شد، و گناه وی مستور گردید
2. خوشا به حال کسی که خد.اوند به وی جرمی در حساب نیاورد، و درنیت او حیلهای نمیباشد
3. هنگامی که خاموش بودم استخوانهایم پوسیده میشد، از نعرهای که تمامی روز میزدم
4. چون که دست تو روز و شب بر من سنگین میبود، طراوت به خشکی تابستان مبدل گردید سلاه
5. به گناه خود نزد تو اعتراف کردم و جرم خود را مخفی نداشتم، گفتم عصیان خود را نزد خد.اوند اقرار میکنم، پس تو گناهم راعفو کردی سلاه
6. از این رو هر متقی در وقت اجابت نزد تو دعا کند که، وقتی که آبهای بسیار به سیلان آیند هرگز بدو نرسند
7. تو ملجای من هستی من را از تنگی حفظ خواهی کرد، من را به سرودهای نجات ترنم خواهی نمود سلاه
8. تو را حکمت خواهم آموخت و به راهی که باید رفت ارشاد خواهم نمود، و تو را با نظر خود که با تو است نصیحت خواهم فرمود
9. مثل اسب و قاطر بیفهم مباشید، که آنها را برای بستن به دهنه و لگام زینت میدهند، تا به تو نزدیک نشود
10. غمهای شریر بسیار میباشند، اما هر که بر خد.اوند توکل دارد رحمت او را احاطه خواهد کرد
11. ای صالحان در خد.اوند شادی و وجد کنید، و ای همة راستدلان ترنم نمایید
مزمور سی و سوم
1. ای صالحان بخاطر خد.اوند شادی نمایید، زیرا که تسبیح خواندن راستان را میشاید
2. خد.اوند را با بربط حمد بگویید، با عود ده تار او را سرود بخوانید
3. سرودی تازه برای او بسرایید، نیکو بنوازید با آهنگ (بلند) تروعا
4. زیرا کلام خد.اوند مستقیم است و جمیع کارهای او با امانت است
5. عدالت و انصاف رادوست میدارد، جهان از رحمت خد.اوند پر است
6. به کلام خد.اوند آسمانها ساخته شدند، و کل امکانات آنها به اراده و امر او (ایجاد شدند)
7. آبهای دریا را مثل توده جمع میکند، و لجهها را در خزانهها ذخیره مینماید
8. تمامی اهل زمین از خد.اوند بترسند، جمیع سکنة ربع مسکون از او بترسند
9. زیرا که او گفت و شد، اوامر فرمود و برپا گردید
10. خد.اوند مشورت امتها را باطل میکند، تدبیرهای قبائل راباطل میگرداند
11. مشورت خد.اوند استوار است تا به ابد، تدابیر (مورد) نظر او نسل بعد نسل
12. خوشا بهحال امتی که خد.اوند خد.ای ایشان است، و قومی که ایشان را برای میراث خود برگزیده است
13. از آسمان خد.اوند نظر افکند، و جمیع بنیآدم را نگریست
14. از مقام جلوس خویش نظر میافکند، بر جمیع ساکنان جهان
15. او که دلهای ایشان را جمیعاً سرشته است، و اعمال ایشان را درک مینماید
16. پادشاه به زیادتی لشگر خلاص نخواهد شد، و جبار به بسیاری قوت رهایی نخواهد یافت
17. نیروی اسب به جهت استخلاص بیهوده است، و به شدت قوت خود کسی را رهایی نخواهد داد
18. اینک نظر خد.اوند بر آنانی است که از او میترسند، بر آنانی که انتظار رحمت او را میکشند
19. تا جان ایشان را از موت رهایی بخشد، و ایشان را در قحط زنده نگاه دارد
20. جان ما منتظر (نجات) خد.اوند میباشد، او یاریگر و حافظ ماست
21. زیرا که دل ما در او شادی میکند، و در نام قدوس او توکل میداریم
22. ای خد.اوند رحمت تو بر ما باد، چنان که به تو امیدوار بودهایم
مزمور سی و چهارم
1. مزمور داوید وقتی که منش خود را بهحضور اَبیمِلِک تغییر داد و از حضور او بیرون رانده شده برفت
2. خد.اوند را در هر وقت متبارک خواهم گفت، تسبیح او دائماً بر زبان من خواهد بود
3. جان من بخاطر خد.اوند فخر خواهد کرد، مسکینان شنیده شادی خواهند نمود
4. خد.اوند را با من تکبیر نمایید، نام او را با یکدیگر برافرازیم
5. چون خد.اوند را طلبیدم من را مستجاب فرمود، و من را از جمیع ترسهایم خلاصی بخشید
6. به سوی او نظر کردند و منور گردیدند، و رویهای ایشان خجل نشد
7. این مسکین فریاد کرد و خد.اوند او را شنید، و او را از تمامی تنگیهایش رهایی بخشید
8. فرشتة خد.اوند گرداگرد ترسندگان او است، اُردو زده ایشان را میرهاند
9. تشخیص دهید و ببینید که خد.اوند نیکو است، خوشا به حال شخصی که بدو توکل میدارد
10. ای مقدسان خد.اوند از او بترسید، زیرا که ترسندگان او را هیچ کمی نیست
11. شیربچگان بینوا شده، گرسنگی میکشند، و اما طالبان خد.اوند را از هیچ چیز نیکو کمی نخواهد بود
12. ای فرزندان بیایید من را بشنوید، تا ترس خد.اوند را به شما تعلیم دهم
13. کیست آن شخصی که آرزومند حیات است، و طول ایام را دوست میدارد تا نیکویی را ببیند
14. زبانت را از بدی نگاهدار، و لبهایت را از سخنان حیلهآمیز
15. از بدی اجتناب نما و نیکویی بکن، صلح را طلب نما و در پی آن بکوش
16. نظر خد.اوند بسوی صالحان است، و توجه وی به سوی فریاد ایشان
17. روی خد.اوند به سوی بدکاران است، تا ذکر ایشان را از زمین منقطع سازد
18. چون (صالحان) فریاد برآوردند خد.اوند ایشان را شنید، و ایشان را از همة تنگیهای ایشان رهایی بخشید
19. خد.اوند نزدیک شکسته دلان است، روح کوفتگان را نجات خواهد داد
20. بدیهایی (که بر) مرد صالح (حادث میشود) بسیار است، اما خد.اوند او را از همة آنها خواهد رهانید
21. همة استخوانهای ایشان را نگاه میدارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد
22. شریر را شرارت هلاک خواهد کرد، و از دشمنان مرد صالح مواخذه خواهد شد
23. خد.اوند جان بندگان خود را فدیه خواهد داد، و از آنانی که بر وی توکل دارند مواخذه نخواهد شد
مزمور سی و پنجم
1. مزمور داوید، ای خد.اوند با خصمان من مخاصمه نما، و جنگ کن با آنانی که با من جنگ میکنند
2. سپر و محافظ را بگیر، و به یاری من برخیز
3. و نیزه را بیرون آور و راه را پیش روی جفاکنندگانم ببند، و به جان من بگو من نجات تو هستم
4. خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند، و آنانی که بد اندیش من هستند به قهقرا رفته و خجل شوند
5. مثل کاه در مقابل باد باشند، و فرشتة خد.اوند ایشان را از خود براند
6. راه ایشان تاریک و لغزنده باد، و فرشتة خد.اوند ایشان را از خود براند
7. زیرا دام خود را برای من بیسبب در حفرهای پنهان کردند، که آن را برای جان من بیجهت کنده بودند
8. هلاکت ناگهانی بدو برسد، و دامی که پنهان کرد خودش را بگیرد، و در آن به هلاکت گرفتار گردد
9. و اما جان من در خد.اوند شادی خواهد کرد، و در نجات او ترنم خواهد نمود
10. همة استخوانهایم میگویند ای خد.اوند کیست مانند تو، که مسکین را از شخص قویتر از او میرهاند، و مسکین و فقیر را از تاراج کنندة وی
11. کینهتوزان برخاستهاند، چیزهایی را که نمیدانستم از من میپرسند
12. به عوض نیکویی بدی به من میکنند جان من را بیکس گردانیدهاند
13. و اما من چون ایشان بیمار بودند پلاس میپوشیدم، جان خود را به روزه میرنجانیدم، و دعایم به سینهام برمیگشت
14. مثل آنکه او دوست و برادرم بود، سرگردان میرفتم، چون کسی که برای مادرش ماتم گیرد از حزن خم میشدم
15. ولی چون افتادم شادی کنان جمع شدند، آن فرومایگان بر من جمع شدند، و کسانی که نشناخته بودم من را دریدند و ساکت نشدند
16. مثل بدکارانی که برای لقمه نان مسخرگی میکنند، دندانهای خود را بر من میفشارند
17. ای خد.اوند تا به کی نظر خواهی کرد، جان من را از خرابیهای ایشان برهان و یگانة من را از شیربچهگان
18. و تو را در جماعت بزرگ حمد خواهم گفت، تو را در میان قوم عظیم تسبیح خواهم خواند
19. تا آنانی که بیسبب دشمن من هستند بر من فخر نکنند، و آنانی که بر من بیسبب بغض مینمایند چشمک نزنند
20. زیرا از صلح سخن نمیگویند، و بر آنانی که در زمین آرامند سخنان حیلهآمیز را تفکر میکنند
21. و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هه هَه چشم ما دیده است
22. ای خد.اوند تو آن را دیدهای پس سکوت نفرما، ای خد.اوند از من دور مباش
23. خویشتن را برانگیز و برای داد من بیدار شو، ای خد.ای من و خد.اوند من برای دعوی من
24. ای خد.اوند خد.ایم من را موافق عدل خود داد بده، مبادا برمن شادی نمایند
25. تا در دل خود نگویند اینک مراد ما، تا نگویند او را بلعیدهایم
26. و آنانی که در بدی من شادند با هم خجل و شرمنده شوند، و آنانی که بر من تکبر میکنند به خجلت و رسوایی مشهور شوند
27. آنانی که خواهان حق من هستند ترنم و شادی نمایند، و دائما گویند خد.اوند بزرگ است که به سلامتی بندة خود رغبت دارد
28. و زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد، و تسبیح تو را تمامی روز
مزمور سی و ششم
1. برای سالار مغنیان مزمور داوید بندة خد.اوند
2. در قلبم میاندیشم که گناه به ظلم میگوید که ترس خد.اوند مد نظر او نباشد
3. زیرا خویشتن را در نظر خود تملق میگوید، تا گناهش ظاهر نشود ومکروه نگردد
4. سخنان زبانش شرارت و حیله است، از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است
5. شرارت را بر بستر خود تفکر میکند، خود را به راه ناپسند رهرو کرده از بدی نفرت ندارد
6. ای خد.اوند رحمت تو در آسمانهاست، و امانت تو تا افلاک
7. عدالت تو مثل کوههای خد.است و احکام تو لجة عظیم، ای خد.اوند انسان و بهائم را نجات میدهی
8. ای خدا رحمت تو چه ارجمند است، بنیآدم زیر سایة بالهای تو پناه میبرند
9. از فراوانی خانة تو سیراب میشوند، از نهر خوشیهای خود ایشان را مینوشانی
10. زیراکه نزد تو چشمة حیات است، و در نور تو روشنایی را خواهیم دید
11. رحمت خود را برای عارفان خود مستدام فرما، و عدالت خود را برای راستدلان
12. پای تکبر بر من نیاید، و دست شریران من را گریزان نسازد
13. در آنجا بدکرداران افتادهاند، ایشان انداخته شدهاند و نمیتوانند برخاست
مزمور سی و هفتم
1. مزمور داوید، به سبب شریران خویشتن را مشوش مساز، و بر فتنهانگیزان حسد مبر
2. زیرا که مثل علف به زودی بریده میشوند، و مثل سبزه پژمرده خواهند شد
3. بر خد.اوند توکل نما و نیکویی بکن، در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو
4. و از خد.اوند تمتع ببر، پس مسئلت دل تو را به تو خواهد داد
5. طریق خود را به خد.اوند بسپار، و بر وی توکل کن که آن را انجام خواهد داد
6. و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد، و انصاف تو را مانند ظُهر
7. نزد خد.اوند خاموش شو و منتظر او بمان، و از (مشاهده) شخص بهظاهر موفق و مرد حیلهگر (که موفق است) خود را مشَوش مساز
8. از غضب برکنار شو و خشم را ترک کن، خود را مشوش مساز که البته باعث گناه خواهد شد
9. زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خد.اوند وارث زمین خواهند بود
10. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود، او را جستجو خواهی کرد و نخواهد بود
11. و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، و از فراوانی سلامتی خوشنود خواهند گردید
12. شریر بر مرد عادل تعرض میکند، و دندانهای خود را بر او میافشرد
13. خد.اوند بر او خواهد خندید، زیرا میبیند که روز او میآید
14. شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیدهاند، تا مسکین و فقیر را بیندازند، و راست روان را مقتول سازند
15. شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت، کمانهای ایشان شکسته خواهد شد
16. نعمتِ اندکِ یک مرد صالح بهتر است، از اندوختههای شریران کثیر
17. زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد، و اما صالحان را خد.اوند تأیید میکند
18. خد.اوند روزهای کاملان را میداند، و میراث ایشان خواهد بود تا به ابد
19. در زمان بلا خجل نخواهند شد، و در ایام قحط سیر خواهند بود
20. زیرا شریران هلاک میشوند، و دشمنان خد.اوند مثل خرمی مرتعها فانی خواهند شد، آری مثل دود فانی خواهند گردید
21. شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند، و اما صالح رحیم و بخشنده است
22. زیرا آنانی که از وی برکت یابند وارث زمین گردند، و اما آنانی که لعنت شدهاند منقطع خواهند شد
23. خد.اوند قدمهای انسان را مستحکم میسازد، و به طریق او رغبت دارد
24. اگرچه بیفتد افکنده نخواهد شد، زیرا خد.اوند دستش را میگیرد
25. من جوان بودم و حالا پیر هستم، و مرد صالح را هرگز متروک ندیدهام، و نه نسلش را که گدای نان بشوند
26. تمامی ایام مهربان است و قرض دهنده، و ذریّت او مبارک خواهند بود
27. از بدی بر کنار شو و نیکویی بکن، پس (در آرامش) ساکن خواهی بود تا ابد
28. زیرا خد.اوند انصاف را دوست میدارد و متقیان خود را ترک نخواهد فرمود، ایشان محفوظ خواهندبود تا ابد، و اما نسل شریر منقطع خواهد شد
29. صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا ابد سکونت خواهند نمود
30. دهان صالح حکمت را بیان میکند، و زبان او انصاف را ذکر مینماید
31. شریعت خد.ای وی در دل اوست، پس قدمهایش نخواهد لغزید
32. شریر برای صالح کمین میکند، و قصد قتل وی میکند
33. خد.اوند او را در دستش ترک نخواهد کرد، و چون به داوری آید او را (در مقابل شریر) محکوم نخواهد کرد
34. منتظر خد.اوند باش و طریق او را نگاهدار، تا تو را به وراثت زمین برافرازد، چون شریران متقطع شوند آن را خواهی دید
35. شریر را دیدم که ظلم پیشه بود، و مثل درخت بومی سبز (ریشه) خود را به هر سو میکشید
36. اما گذشت و اینک نیست گردید، و او را جستجو کردم و یافت نشد
37. مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین، زیرا که عاقبت آن مرد سلامتی است
38. اما خطاکاران همه هلاک خواهند گردید، و عاقبت شریران منقطع خواهد شد
39. و نجات صالحان از خد.اوند است، و در وقت تنگی او قلعة ایشان خواهد بود
40. و خد.اوند ایشان را یاری کرده، نجات خواهد داد، ایشان را از شریران خلاص کرده خواهد رهانید، زیرا بر او توکل دارند
مزمور سی و هشتم
1. مزمور داوید برای تذکر
2. ای خد.اوند من را در غضب خود توبیخ منما، و در خشم خویش تادیبم مفرما
3. زیرا که تیرهای تو در من فرو رفته، و دست تو بر من فرود آمده است
4. در جسم من به سبب غضب تو صحتی نیست، و در استخوانهایم به سبب خطای خودم سلامتی نی
5. زیرا گناهانم از سرم گذشته است، مثل بارگران از طاقتم سنگینتر شده
6. جراحات من متعفن و له شده است، به سبب حماقت من
7. بخود میپیچیم و بی نهایت خمیده شدهام، تمامی روز مکدّر هستم
8. زیرا کمر من از سوزش پر شده است، و در جسم من صحتی نیست
9. من بیحس و بینهایت کوفته شدهام، و از فغان دل خود نعره میزنم
10. ای خد.اوند تمامی آرزوی من مدّنظر تو است، و نالههای من از تو مخفی نمیباشد
11. دل من میطپد و قوّتم از من رفته است، و نور چشمانم نیز با من نیست
12. دوستان و رفیقانم از بلای من به کناری میایستند، و خویشان من دور ایستادهاند
13. آنانیکه قصد جانم دارند دام میگسترند، و بد اندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند، و تمام روز حیله را تفکر میکنند
14. و اما من مثل کری نمیشنوم، و مانند گنگم که دهان خود را باز نکند
15. و مثل کسی گردیدهام که نمیشنود، و کسی که بر زبانش حرفی نباشد
16. زیرا که ای خد.اوند انتظار تو را میکشم، تو ای خد.اوند خد.ایم جواب خواهی داد
17. چونکه گفتهام مبادا بر من شادی نمایند، و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند
18. زیرا که من مستعد لغزش میباشم، و درد من همیشه پیش روی من است
19. زیرا گناه خود را اعلام مینمایم، و بخاطر خطای خود نگران هستم
20. اما دشمنانم زنده و زورآوراند، و آنانی که بیسبب بر من بغض مینمایند بسیاراند
21. و آنانی که به عوض نیکی به من بدی میرسانند، بر من دشمنی میورزند زیرا نیکویی را پیروی میکنم
22. ای خد.اوند من را ترک منما، ای خد.ای من از من دور مباش
23. و برای یاری من تعجیل فرما ای خد.اوندی که نجات من هستی
مزمور سی و نهم
1. برای یِدوتون سالار مغنیان، مزمور داوید
2. گفتم راههای خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم، دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت مادامی که شریر پیش من است
3. من گنگ بودم و خاموش و از (بیان) نیکویی نیز سکوت کردم، و درد من بهحرکت آمد
4. دلم در اندرونم گرم شد، چون تفکر میکردم آتش (در دلم) افروخته گردید، پس به زبان خود سخن گفتم
5. ای خد.اوند اجل من را بر من معلوم ساز، و مقدار ایام من را که چیست، تا بفهمم چقدر فانی هستم
6. اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهای، و زندگانیام در نظر تو هیچ است، یقیناً آدمی بطالت محض قرار داده شد سلاه
7. اینک انسان در خیال رفتار میکند، و برای باطل مضطرب میگردد، ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتّع خواهد برد
8. و حالا ای خد.اوند برای چه منتظر باشم، امید من بر تو میباشد
9. من را از همة گناهانم برهان، من را نزد جاهلان ناچیز مگردان
10. من گنگ بودم و زبان خود را باز نکردم، زیرا که تو اینرا خواستی
11. بلای خود را از من بردار، زیرا که از قدرت دست تو من تلف میشوم
12. چون انسان را به سبب گناهش مکافات میکنی، نفایس او را مثل بید میگدازی، یقیناً هر انسان بطالت محض است سلاه
13. ای خد.اوند دعای من را بشنو و به فریادم گوش بده و از (مشاهده) اشکهایم ساکت مباش زیرا که من غریب هستم در نزد تو، و ساکن هستم مثل جمیع پدران خود
14. روی (خشم) خود را از من بگردان تا تقویت شوم، قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم
مزمور چهلم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. انتظار بسیار برای خد.اوند کشیدهام، و به من مایل شده فریاد من را شنید
3. و من را از چاه هلاکت برآورد و از باتلاق، و پایهایم را بر صخره گذاشته قدمهایم را مستحکم گردانید
4. و سرودی تازه در دهانم گذارد یعنی حمد خد.ای ما را، بسیاری چون این را بینند ترسان شده بر خد.اوند توکل خواهند کرد
5. خوشا به حال کسی که بر خد.اوند توکل دارد، و به متکبران ظالم و منحرفین به کذب مایل نشود
6. ای خد.اوند خد.ای ما چه بسیار است کارهای عجیب که تو کردهای، و تدبیرهایی که برای ما نمودهای، در نزد تو آنها را نتوان ارزش نهاد اگر آنها را تقریر و بیان بکنم، از حد شمار بیرون است
7. در قربانی و هدیه رغبت نداشتی، اما گوشهای من را (برای شنیدن و پذیرفتن اوامرت) باز کردی، قربانی سوختنی و قربانی گناه را نخواستی
8. آنگاه گفتم اینک میآیم (که آنچه را که) در طومار کتاب دربارة من نوشته شده است (بجا آورم)
9. در به جا آوردن ارادة تو ای خد.ای من رغبت میدارم، و شریعت تو در اندرون دل من است
10. در جماعت بزرگ به عدالت بشارت دادهام، اینک لبهای خود را باز نخواهم داشت، و تو ای خد.اوند میدانی
11. عدالت تو را در دل خود مخفی نداشتهام، امانت و نجات تو را بیان کردهام. رحمت و راستی تو را از جماعت بزرگ پنهان نکردهام
12. پس تو ای خد.اوند لطف خود را از من باز مدار، رحمت و راستی تو دائماً من را محافظت کند
13. زیرا که بلایای بیشمار من را احاطه میکنند، گناهانم دور من را گرفتهاند به حدی که نمیتوانم دید، از موهای سر من زیادتراند، و دل من منرا ترک کرده است
14. ای خد.اوند مرحمت فرموده من را نجات بده، ای خد.اوند به یاری من تعجیل فرما
15. آنانی که قصد هلاکت جان من دارند، جمیعاً خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، به عقب برگردانیده و رسوا گردند
16. آنانیکه بر من هَه هَه میگویند، به سبب خجالت خویش حیران شوند
17. و اما جمیع طالبان تو در تو وجد و شادی نمایند، و آنانی که نجات تو را دوست دارند، دائماً گویند که خد.اوند بزرگ است
18. و اما من مسکین و فقیر هستم، و خد.اوند (این را) دربارة من در نظر میآورد، تو مدد دهنده و نجات دهندة من هستی، ای خد.ای من تاخیر مفرما
مزمور چهل و یکم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. خوشا بهحال کسی که برای فقیر تفکر میکند. خد.اوند او را در روز بلا خلاصی خواهد داد
3. خد.اوند او را محافظت خواهد کرد و زنده (نگه) خواهد داشت، او در زمین مبارک خواهد بود، و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهد کرد
4.
خد.اوند او را بر بستر بیماری یاری خواهد نمود، تمامی خوابگاه او را
در بیماریش زیر و
رو خواهد کرد
5. من گفتم ای خد.اوند بر من رحم نما، جان من را شفا بده زیرا به تو گناه ورزیدهام
6. دشمنانم دربارة من به بدی سخن میگویند، که کِی بمیرد و نام او گُم شود
7. و اگر برای دیدن من بیاید سخن باطل میگوید، و دلش در خود شرارت را جمع میکند، چون بیرون رود آن را شایع میکند
8. و تمامی دشمنانم با یکدیگر بر من نمّامی میکنند، و دربارة من بدی میاندیشند
9. که حادثهای مهلک بر او واقع شده است، و حال که خوابیده است دیگر نخواهد برخاست
10. و آن دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم که نان من را نیز میخورد، پاشنة خود را بر من بلند کرد
11. و اما تو ای خد.اوند بر من رحم فرموده من را بر پا بدار، تا مجازات به ایشان رسانم
12. از این میدانم که در من رغبت داری، زیرا که دشمنم بر من فخر نمینماید
13. و من را به سبب کمالم مستحکم نمودهای، و من را به حضور خویش دائماً برپا خواهی نمود
14. خد.اوند خد.ای (بنی) اسرائیل متبارک باد، از ازل تا به ابد آمین و آمین
مزمور چهل و دوم
1. برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح
2. چنان که آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خد.ا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد
3. جان من تشنة خد.است تشنة خد.ای حَی، که کی بیایم و به حضور خد.ا حاضر شوم
4. اشکهایم روز و شب نان من بود، چون تمامی روز من را میگفتند خد.ای تو کجاست
5. چون این را بیاد میآورم جان خود را بر خود آگاه میسازم، چگونه با جماعت میرفتم و ایشان را بخانة خد.ا پیش میبردم، به آواز ترنم و تسبیح درگروه عیدگزاران
6. ای جانم چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت
7. ای خد.ای من جانم در من منحنی شد، بنابراین تو را (بخاطر معجزاتت) از زمین اُردُن یاد خواهم کرد، از کوههای حرمون و از جبلمِصْغَر
8. لجه به لجه ندا میدهد از آواز آبشارهای تو، جمیع خیزابها و موجهای تو بر من گذشته است
9. در روز خد.اوند رحمت خود را خواهد فرمود، و در شب سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خد.اوند حیات من
10. به خد.ا گفتهام ای صخرة من چرا من را فراموش کردهای، چرا به سبب ظلم دشمن ماتمکنان عبور نمایم
11. دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم من را ملامت میکنند، چون که همه روزه من را میگویند خد.ای تو کجاست
12. ای جان من چرا خمیده شدهای و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را او باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است
مزمور چهل و سوم
1. ای خد.ا من را داوری کن، و دعوای من را با قوم بیرحم داوری فرما، و از شخص حیلهگر و ظالم من را خلاصی ده
2. زیرا تو خد.ای قوت من هستی چرا من را دور انداختی، چرا به سبب ستم دشمن ماتمکنان عبور نمایم
3. نور و راستی خود را بفرست تا من را هدایت نمایند، و من را به کوه مقدس تو و مسکنهای تو رسانند
4. آنگاه به مذبح خد.ا خواهم رفت، به سوی خد.ایی که سرور و خرمی من است، و تو را ای خد.ا خد.ای من با بربط تسبیح خواهم گفت
5. ای جان من چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، امید بر خد.ا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است
مزمور چهل و چهارم
1. برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح
2. ای خد.ا بهگوشهای خود شنیدهایم، و پدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام گذشته کردهای
3. تو به دست خود امتها را بیرون کردی اما ایشان (بنیاسرائیل) را غرس نمودی، قومها را تباه کردی اما ایشان را منتشر ساختی
4. زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند، و بازوی ایشان، ایشان را نجات نداد بلکه دست راست تو و بازو و نور روی تو، زیرا از ایشان خرسند بودی
5. ای خد.ا تو پادشاه من هستی، پس بر نجات یعقوب امر فرما
6. به مدد تو دشمنان خود را خواهیم افکند، و بهنام تو مخالفان (دشمنان) خویش را پایمال خواهیم ساخت
7. زیرا بر کمان خود توکل نخواهم داشت، و شمشیرم من را خلاصی نخواهد داد
8. بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی، و کینهتوزان ما را خجل ساختی
9. تمامی روز بر خد.ا فخر خواهیم کرد، و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند سلاه
10. لیکن اینک تو ما را دور انداخته و رسوا ساختهای، و با لشگرهای ما بیرون نمیآیی
11. و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهای، وخصمان ما برای خویشتن تاراج میکنند
12. ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای، و ما را در میان امتها پراکنده ساختهای
13. قوم خود را بیبها فروختی، و از فروش ایشان سود نبردی
14. ما را نزد همسایگان ما ناچیز گردانیدی، اهانت و سخریة نزد آنانی که گرداگرد مایند
15. ما را در میان امتها ضربالمثل ساختهای، (موجب) جنبانیدن سر (به عنوان تحقیر) در میان قومها(قرار دادهای)
16. ورسوایی من همه روزه در نظر من است، و خجالت رویم من را پوشانیده است
17. از آواز ملامتگو و فحّاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده
18. این همه بر ما واقع شد، اما تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم
19. دل ما به گذشته برنگردید، و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید
20. هر چند ما را در مکان اژدَرها کوبیدی، و ما را به سایة مرگ پوشانیدی
21. نام خد.ای خود را هرگز فراموش نکردیم، و دست خود را به خد.ای غیر برافراشته نکردیم
22. آیا خد.ا این را بررسی نخواهد کرد، زیرا او نهانخانههای قلب را میداند
23. هر آینه بخاطر تو تمامی روز کشته میشویم، ومثل گوسفندان ذبح شده شمرده میشویم
24. ای خد.اوند بیدار شو چرا خوابیدهای، برخیزای و ما را تا به ابد دور مینداز
25. چرا جمال خود را پوشانیدی، و ذلّت و تنگی ما را فراموش کردی
26. زیرا که جان ما تا به خاک خم (و پست) شده است، و شکم ما به زمین چسبیده
27. به جهت یاری ما برخیز، و بهخاطر رحمانیت خود ما را فدیه ده
مزمور چهل و پنچم
1. برای سالار مغنیان بر شوشنیم، قصیدة بنیقورح، سرود حبیبات
2. دل من به کلام نیکو میجوشد، انشاء خود را دربارة پادشاه میگویم زبان من چون نویسنده ماهر است
3. تو جمیلتر هستی از بنیآدم و وقار بر لبهای تو ریخته شده است، بنابراین خد.ا تو را مبارک ساخته است تابهابد
4. ای توانگر شمشیر خود را بر بالای خود ببند، یعنی جلال و کبریایی خویش را
5. و به کبریایی خود سوار شده غالب شو به خاطر حقیقت و تواضع وصداقت (ات) هدایت خواهی شد که با یمینت (اعمال) مهیب (انجام دهی)
6. به تیرهای تیز تو امتها زیر (پای) تو میافتند، و (این تیرها) به دل دشمنان پادشاه فرو میرود
7. ای خد.ا تخت تو تا به ابد است، راستی سلطنت تو است
8. عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی، بنابراین خد.ای تو، تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است
9. همة رختهای تو مّر و عود و سلیخه است، از قصرهای عاج که (خارج میشدی) به تارها تو را خوش ساختند
10. (در بین) دختران پادشاهان (که) از زنان نجیب تو هستند، ملکه به دست راستت (مزین) به طلای اوفیر ایستاده است
11. ای باکره بشنو و ببین و گوش خود را فرادار، و قوم خود و خانة پدرت را فراموش کن
12. تا پادشاه مشتاق جمال تو بشود، زیرا او خد.اوند تو است پس او را عبادت نما
13. و دختر صور با ارمغانی، و دولتمندان قوم رضامندی تو را خواهند طلبید
14. دختر پادشاه همیشه در اندرون (قصر) بلند مرتبه است، و رختهای او با طلا مرصع است
15. به لباس آراسته نزد پادشاه حاضر میشود، دوشیزگان همراهان او در عقب وی نزد تو آورده خواهند شد
16. به شادمانی و خوشی آورده میشوند، و به قصر پادشاه داخل خواهند شد
17. به عوض پدرانت پسرانت خواهند بود، و ایشان را بر تمامی جهان سروران خواهی ساخت
18. نام تو را در همة جهان ذکر خواهم کرد، پس قومها تو را حمد خواهند گفت تا به ابد
مزمور بیست و دوم
1. برای سالار مغنیان بر اَیِلِت هَشَحَر مزمور داوید
2. ای خد.ای من ای خد.ای من چرا مرا ترک کردهای، و از نجات من و فریاد سخنانم دور هستی
3. ای خد.ای من در روز میخوانم و مرا اجابت نمیکنی، در شب نیز و من را خاموشی نیست
4. و اما تو قدوس هستی، ای که دائم مورد ستایش (بنی) اسرائیل میباشی
5. پدران ما بر تو توکل داشتند، بر تو توکل داشتند و ایشان را خلاصی دادی
6. نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند، بر تو توکل داشتند پس خجل نشدند
7. و اما من کِرم هستم و انسان نی، عار آدمیان هستم و حقیر شمرده شدة قوم
8. هر که من را بیند به من استهزاء میکند، لبهای خود را باز میکنند و سرهای خود را میجنبانند (و میگویند)
9. بر خد.اوند توکل کن پس او را خلاصی بدهد، او را برهاند چون که به وی رغبت میدارد
10. زیرا که تو من را از شکم بیرون آوردی، وقتی که بر آغوش مادر خود بودم من را مطمئن ساختی
11. با عنایت تو از رَحِم خارج شدم، از شکم مادرم، خد.ای من تو هستی
12. از من دور مباش زیرا تنگی نزدیک است، و کسی نیست که مدد کند
13. گاوان نرِ بسیار دَور من را گرفتهاند، زورمندان باشان من را احاطه کردهاند
14. دهان خود را بر من باز کردند، مثل شیر درندة غرّان
15. مثل آب ریخته شدهام، و همةاستخوانهایم از هم گسیخته، دلم مثل موم گردیده، در میان احشایم گداخته شده است
16. قوّت من مثل سفال خشک شده و زبانم به کامم چسبیده، و من را به خاک نیستی نهادهای
17. زیرا سگان دور من را گرفتهاند، جماعت اشرار من را احاطه کرده، دستها و پایهایم من را مثل شیر میشکنند
18. همة استخوانهای خود را میشمارم، ایشان به من چشم دوخته مینگرند
19. رخت من را در میان خود تقسیم کردند، و بر لباس من قرعه انداختند
20. اما تو ای خد.اوند دور مباش، ای قوت من برای نصرت من شتاب کن
21. جان من را از شمشیر خلاص کن، و یگانة من را از دست سگان
22. من را از دهان شیر خلاصی ده، ای که از میان شاخهای گاو وحشی من را اجابت کردهای
23. نام تو را به برادران خود اعلام خواهم کرد، در میان جماعت تو را تسبیح خواهم خواند
24. ای ترسندگان خد.اوند او را حمد گویید، تمام ذریت یعقوب او را تمجید نمایید، و جمیع ذریت اسرائیل از وی بترسید
25. زیرا مسکنت مسکین را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است، و چون نزد وی فریاد برآورد او را اجابت میفرماید
26. تسبیح من در جماعت بزرگ از تو است، نذرهای خود را به حضور ترسندگان او ادا خواهم نمود
27. بردباران غذا خورده سیر خواهند شد، و طالبان خد.اوند او را تسبیح خواهند خواند، و دلهای شما تا به ابد زنده خواهد بود
28. تمامی کرانهای زمین متذکر شده، به سوی خد.اوند بازگشت خواهند نمود، و همة قبایل امتها به حضور تو سجده خواهند کرد
29. زیرا سلطنت از آن خد.اوند است، و او بر امتها مسلط است
30. همة متمولانِ زمین غذا خورده خمیده خواهند شد، و به حضور وی هر که به خاک فرو میرود سجده خواهد نمود، و کسی جان خود را زنده نخواهد ساخت
31. (ولی) ذریتی که او را عبادت کنند، و دربارة خد.اوند نسل بعد را اعلام خواهند نمود
32. ایشان خواهند آمد و از عدالت او خبر خواهند داد، قومی متولد خواهند شد که او این را کار کرده است
مزمور بیست و سوم
1. مزمور داوید، خد.اوند شبان من است، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود
2. در مرتعهای سبز من را میخواباند، نزد آبهای آرام من را رهبری میکند
3. جان من را بر میگرداند، و به خاطر نام خود به راههای عدالت هدایتم مینماید
4. چون در وادی سایة موت نیز راه روم، از هجوم بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی، عصا و چوبدستی تو من را تسلی خواهد داد
5. سفرهای برای من به حضور دشمنانم میگسترانی، سر من را به روغن تدهین کردهای، و کاسهام لبریز شده است
6. هر آینه نیکوئی و رحمت تمام ایام عمرم در پی من خواهد بود، و در خانة خد.اوند تا درازای عمر ساکن خواهم بود
مزمور بیست و چهارم
1. مزمور داوید زمین و پری آن از آنِ خد.اوند است، ربع مسکون و ساکنان آن
2. زیرا که او اساس آن را بر دریاها نهاد، و آن را بر نهرها ثابت گردانید
3. کیست که به کوه خد.اوند برآید، و کیست که به مکان قدس او ساکن شود
4. او که پاک دست و صاف دل باشد، که نام من را بیهوده بر زبان جاری نسازد و قسم دروغ نخورد
5. او برکت را از خد.اوند خواهد یافت، و عدالت را از خد.ای نجات دهندة خود
6. این است طبقة طالبان او، طالبان روی تو ای (خد.ای) یعقوب سلاه
7. ای دروازهها سرهای خود را برافرازید، ای درهای ابدی برافراشته شوید، تا پادشاه صاحب جلال داخل شود
8. ای پادشاه صاحب جلال کیست، خد.اوند قدیر و قدرتمند، خد.اوند که در جنگ قدرتمند است
9. ای دروازهها سرهای خود را برافرازید، ای درهای ابدی برافرازید، تا پادشاه صاحبت جلال داخل شود
10. این پادشاه صاحب جلال کیست، خد.اوند صِوااُت پادشاه صاحب جلال اوست سلاه
مزمور بیست و پنجم
1. مزمور داوید ای خد.اوند به سوی تو جان خود را برمیافرازم
2. ای خد.ای من بر او توکل میدارم پس مگذار که خجل بشوم، و دشمنانم بر من فخر نمایند
3. آری هر که انتظار تو میکشد خجل نخواهد شد، آنانی که خیانت میکنند خجل خواهند گردید
4. ای خد.اوند طریقهای خود را به من بیاموز، و راههای خویش را به من تعلیم ده
5. من را به حقیقت خود سالک گردان و من را تعلیم ده، زیرا تو خد.ای نجاتدهنده من هستی، تمامی روز منتظر تو بودهام
6. ای خد.اوند احسانها و رحمتهای خود را بیاد آور، چونکه آنها از ازل بوده است
7. خطایای جوانی و عصیانم را به یاد نیاور، ای خد.اوند به رحمت خود و به خاطر نیکوئی خویش من را یاد کن
8. خد.اوند نیکو و عادل است، پس به گناهکاران طریق خود را خواهد آموخت
9. مسکینان را به انصاف رهبری خواهد کرد، و به مسکینان طریق خود را تعلیم خواهد داد
10. همة راههای خد.اوند رحمت و حق است، برای آنانی که عهد و گواهیها او را نگاه میدارند
11. ای خد.اوند به خاطر اسم خود، گناه من را بیامرز زیرا که بزرگ است
12. کیست آن آدمی که از خد.اوند میترسد، اورا به طریقی که انتخاب کند خواهد آموخت
13. جان او در نیکوئی شب را به سر خواهد برد، و ذریت او وارث زمین خواهند شد
14. سرّ خد.اوند با ترسندگان اوست، و عهد او تا ایشان را تعلیم دهد
15. چشمان من دائماً به سوی خد.اوند است، زیرا که او پایهای من را از دام بیرون میآورد
16. بر من آگاه شده رحمت بفرما، زیرا که تنها و مسکین هستم
17. تنگیهای دل منت زیاد شده است، من را از مشقتهای من بیرون آور
18. بر مسکنت و رنج من نظر افکن، و جمیع خطایایم را بیامرز
19. بر دشمنانم نظر کن زیرا که بسیارند، و به کینة ظالمانه به من کینه میورزند
20. جانم را حفظ کن و من را رهائی ده، تا خجل نشوم زیرا بر تو توکل دارم
21. کمال و راستی حافظ من باشند، زیرا که منتظر تو هستم
22. ای خد.ا (بنی) اسرائیل را خلاصی ده، از جمیع مشقتهای وی
مزمور بیست و ششم
1. مزمور داوید، ای خد.اوند من را داد بده، زیرا که من در کمال خود رفتار نمودهام، و بر خد.اوند توکل داشتهام، پس نخواهم لغزید
2. ای خد.اوند من را امتحان کن و من را بیازما، باطن و قلب من را مصفا گردان
3. زیرا که رحمت تو در مدّنظر من است، و در راستی تو رفتار نمودهام
4. با مردان باطل ننشستهام، و با منافقین داخل نخواهم شد
5. از جماعت بدکاران نفرت دارم، و با ظالمین نخواهم نشست
6. دستهای خود را در صفا میشویم، مذبح تو را ای خد.اوند طواف خواهم نمود
7. تا آواز حمد تو را بشنوانم، و عجایب تو را اعلام نمایم
8. ای خد.اوند محل خانة تو را دوست میدارم، و مقام سکونت جلال تو را
9. جانم را با گناهکاران مگیر، و حیات من را با مردمان خونریز قبض مکن
10. که در دستهای ایشان آزار است، ودست راست ایشان پر از رشوه است
11. و اما من در کمال خود سالک میباشم، من را خلاصی ده و بر من رحم فرما
12. پایم در جای هموار ایستاده است، خد.اوند را در جماعتها متبارک خواهم خواند
مزمور بیست و هفتم
1. مزمور داوید، خد.اوند نور من و نجات من است از که بترسم، خد.اوند ملجای جان من است از که هراسان شوم
2. چون شریران بر من نزدیک آمدند تا گوشت من را بخورند، یعنی خصمان و دشمنانم ایشان لغزیدند و افتادند
3. اگر لشکری بر من فرود آید دلم نخواهد ترسید، اگر جنگ بر من برپا شود در این نیز اطمینان خواهم داشت
4. یک چیز از خد.اوند خواستم و آن را خواهم طلبید، که تمام ایام عمرم در خانة خد.اوند ساکن باشم، تا جمال خد.اوند را مشاهده کنم، و در محراب او تفکر نمایم
5. زیرا که در روز بلا من را در سایبان خود نهفته، در پردة خیمة خود من را مخفی خواهد داشت، و من را بر صخره بلند خواهد ساخت
6. و اینک بر ضد دشمنانم که گرداگردم میباشند، سربلند خواهم شد و قربانیهایی با گلبانگ شادی را در خیمة او خواهم گذرانید، و برای خد.اوند سرود و تسبیح خواهم خواند
7. ای خد.اوند چون به آواز خود میخوانم من را بشنو و رحمت فرموده من را مستجاب فرما
8. دل من از جانب تو میگوید جمال من را بطلبید، بلی جمال تو را ای خد.اوند خواهم طلبید
9. جمال خود را از من مپوشان، و بندة خود را در خشم برمگردان، تو مددکار من بودهای، ای خد.ای نجاتم من را رد مکن و ترک منما
10. چون پدر و مادرم من را ترک کنند، آنگاه خد.اوند من را برمیدارد
11. ای خد.اوند طریق خود را به من بیاموز، و به سبب (ضدیت با) دشمنانم من را به راه راست هدایت فرما
12. من را به خواهش خصمانم مسپار، زیرا که شهود باطل و دمندگان ظلم بر من برخاستهاند
13. اگر ایمان نداشتم که احسان خد.اوند را، در زمین زندگان ببینم
14. برای خد.اوند منتظر باش و قوی شو، او دلت را تقویت خواهد داد، بلی منتظر خد.اوند باش
مزمور بیست و هشتم
1. مزمور داوید، ای خد.اوند نزد تو فریاد برمیآورم، ای صخرة من نسبت به من خاموش مباش، مبادا اگر از من خاموش باشی، مثل آنانی باشم که به حفره فرو میروند
2. آواز تضرع من را بشنو چون نزد تو استغاثه میکنم، و دست خود را به محراب قدس تو برمیافرازم
3. من را با شریران و بدکاران مَکِش، که با همسایگان خود سخن صلحآمیز میگویند و آزار در دل ایشان است
4. آنها را به حسب کردار ایشان و موافق اعمال زشت ایشان بده، آنها را مطابق عمل دست ایشان عقوبت بده، رفتار ایشان را به خود آنها برگردان
5. چون که در اعمال خد.اوند و صنعت دست وی تفکر نمیکنند، ایشان را منهدم خواهد ساخت و بنا نخواهد نمود
6. خد.اوند متبارک باد، زیرا که آواز تضرّع من را شنیده است
7. خد.اوند قوت من و محافظ من است، دلم بر او توکل داشت و مدد یافتهام، پس دل من به وجد آمده است، و به سرود خود او را حمد خواهم گفت
8. خد.اوند قوت ایشان است، و برای ماشیح خود قلعة نجاتدهنده است
9. قوم خود را نجات بده و میراث خود را مبارک فرما، ایشان را هدایت کن و برافراز تا به ابد
مزمور بیست و نهم
1. مزمور داوید، ای فرزندان قدرتمندان خد.اوند را توصیف کنید، جلال و قدرت را برای خد.اوند توصیف نمایید
2. خد.اوند را به جلال اسم او تمجید نمایید، خد.اوند را در شکوه قدوسیت سجده کنید
3. آواز (رعد) خد.اوند فوق آبهاست، خد.ای صاحب جلال رعد میسازد، (خروش) خد.اوند بالای آبهای بسیار است
4. آواز خد.اوند با قوت است، آواز خد.اوند با جلال است
5. آواز خد.اوند سروهای آزاد را میشکند، خد.اوند سروهای بلند لبنان را میشکند
6. آنها را مثل گوساله جهانید، لِوانُن و سیریون را مثل بچة گاو وحشی
7. آواز خد.اوند زبانههای آتش را (در آسمان) میشکافد
8. آواز خد.اوند صحرا را متزلزل میسازد، خد.اوند صحرای قادُش را متزلزل میسازد
9. آواز خد.اوند غزالها را به درد زه میاندازد، و جنگل را بیبرگ میگرداند، و در محراب او جمیعاً جلال (او) را ذکر میکنند
10. خد.اوند (در زمان) طوفان (بر کرسی قضاوت) جلوس نمود، خد.اوند که پادشاه است تا به ابد جلوس مینماید
11. خد.اوند قوم خود را قوت خواهد بخشید، خد.اوند قوم خود را به سلامتی مبارک خواهد نمود
مزمور سیام
1. سرود برای افتتاح خانه (خد.ا)، مزمور داوید
2. ای خد.اوند بزرگواریت را تسبیح میخوانم زیرا که من را رهانیدی، و دشمنانم را بر من مفتخر نساختی
3. ای خد.اوند خد.ای من، نزد تو استغاثه نمودم و من را شفا دادی
4. ای خد.اوند جانم را از حفره بر آوردی، من را زنده ساختی تا به گور فرو نروم
5. ای مقدسان خد.اوند او را بسرایید، و با ذکر قدوسیتش او را حمد گویید
6. زیرا که غضب او لحظهایست و در رضامندی او زندگانی، شامگاه گریه جاری میشود، صبحگاهان شادی رخ مینماید
7. و اما من در کامیابی خود گفتم، تا به ابد لغزش نخواهم خورد
8. ای خد.اوند به رضامندی خود من را بر کوهها استوار قرار دادی، و چون جمال خود را پوشانیدی پریشان شدم
9. ای خد.اوند نزد تو فریاد برمیآورم، و نزد خد.اوند تضرع مینمایم
10. در خون من چه فایده است چون به حفره فرو میروم، آیا خاک تو را حمد میگوید و راستی تو را با خبر خواهد کرد
11. ای خد.اوند بشنو و به من کَرَم فرما، ای خد.اوند مددکار من باش
12. ماتم من را برای من به رقص مبدل ساختهای، پلاس را از من بیرون کرده و کمر من را به شادی بستهای
13. تا جلالم تو را سرود خوانَد و خاموش نشود، ای خد.اوند خد.ای من تو را تا به ابد حمد خواهم گفت
مزمور شانزدهم
1. میختام داوید، ای خد.ا مرا حفاظت فرما، زیرا بر تو توکل میدارم
2. خد.اوند را گفتی تو خد.اوند من هستی، نیکوئی من نیست غیر از تو
3. و اما مقدسانی که در زمیناند و دلیران (مؤمن)، تمامی اشتیاق من به ایشان است
4. دردهای آنانی که در پی (خد.ای)دیگر میشتابند بسیار خواهد شد، هدایای ایشان را که خونی است نخواهم ریخت، و نام ایشان را به زبانم نخواهم آورد
5. خد.اوند نصیب قسمت و پیمانة من است، تو قرعة مرا نگاه میداری
6. خطههای من بجایهای خوش افتاد، میراث زیبایی بمن رسیده است
7. خد.اوند را که مرا نصیحت نمود متبارک میخوانم، شبانگاه نیز (افکار) قلبم مرا تنبیه میکنند
8. خد.اوند را همیشه پیش روی خود میدارم، چون که به دست راست من است تردید نخواهم کرد
9. از این رو دلم شادی میکند و جلالم به وجد میآید، جسمم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد
10. زیرا جانم را در عالم اموات رها نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند
11. طریق حیات را به من خواهی آموخت، به حضور تو کمال خوشی است و به یمین تو لذتها تا ابد
مزمور هفدهم
1. تفیلای داوید، ای خد.اوند عدالت را بشنو و به فریاد من توجه فرما، و دعای مرا که از لب بیریا میآید گوش کن
2. داد من از حضور تو صادر شود، بصیرت تو راستی را ببیند
3. دل من را آزمودهای شبانگاه و از آن بازخواست کردهای، من را قال گذاشتهای و هیچ نیافته و اندیشههایی غیر از آنکه دهانم جاری شده باشد (نیافتهای)
4. و اما در (رابطه) با کارهای آدمیان بر حسب کلامت، خود را از راههای ظالم نگاه داشتم
5. قدمهایم به آثار تو برپا است، پس پایهایم نخواهد لغزید
6. ای خد.ا تو را خواندهام زیرا که مرا اجابت خواهی نمود، شنوایی خود را به من فراگیر و سخن مرا بشنو
7. رحمتهای خود را امتیاز ده، ای که متوکلان خویش را به یمین خود از مخالفان ایشان میرهانی
8. من را مثل مردمک چشم نگاه دار، مرا زیر سایة بال خود پنهان کن
9. ا زروی شریرانی که من را هلاک میسازند، از دشمنانم که (برای) گرفتن جانم من را احاطه میکنند
10. دل فربة خود را بستهاند، به زبان خویش سخنان تکبرآمیز میگویند
11. اینک قدمهای ما را احاطه کردهاند، و چشمان خود را دوختهاند تا ما را به زمین بیندازند
12. مثَل او مَثَل شیری است که در دریدن حریص باشد، و مثَل شیر ژیان که در بیشة خود در کمین است
13. ای خد.اوند برخیز و پیش روی وی درآمده او را بینداز، و جانم را از شریر به شمشیر خود برهان
14. از (دست) آدمیان ای خد.اوند (من را) به دست خویش (برهان)، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانیست، که شکم ایشان را به ذخایر خود پر ساختة، و از اولاد سیر شده زیادی مال خود را برای اطفال خویش ترک میکنند
15. و اما من روی تو را در عدالت خواهم دید، و چون بیدار شوم از صورت تو سیر خواهم شد
مزمور هجدهم
1. برای سالار مغنیان مزمور داوید بندة خد.اوند که کلام این سرود را درباره خد.اوند گفت در روزی که خد.اوند ا را از دست همة دشمنانش و از دست شائول رهایی داد
2. پس گفت ای خد.اوند ای قوت من، تو را دوست میدارم
3. خد.اوند صخرة من است و ملجا و نجاتدهندة من خد.ایم صخرة من است که به او پناه میبرم، سپر من و مایه نجاتم و قلعة بلند من
4. خد.اوند را که سزاوار همه ستایشها است خواهم خواند، پس از دشمنانم رهایی خواهم یافت
5. مرگ تار و پود من را احاطه کرده، و سیلابهای شرارت مرا ترسانیدهاند
6. حلقههای کور دور منرا گرفتهاند، و دامهای مرگ پیش روی من در آمدهاند
7. در تنگی خود خد.اوند را میخوانم و نزد خد.ای خویش استغاثة مینمایم، او آواز من را از هیکل خود شنود و استغاثه من به حضورش به سمع وی میرسد
8. زمین متزلزل و مرتعش شده اساس کوهها بلرزید، و متزلزل گردید چون که خشم او افروخته شد
9. دود از بینی کوه برآمد و نار از دهانش ملتهب گشت، و آتشها از آن افروخته گردید
10. آسمان را کمان کرده نزول فرمود، و زیر پای وی تاریکی غلیظ میبود
11. بر کروبی سوار شده پرواز نمود، و بر بالهای باد طیران کرد
12. تاریکی ر ا پردة خود و خیمة گرداگرد خویش بساخت، تاریکی آبها و ابرهای متراکم را
13. از تابش پیش روی او ابرها میشتافتند، تگرگ و آتشهای افروخته
14. و خد.اوند از آسمان رعد کرده (خد.اوند) متعال آواز خود را بداد، تگرگ و آتشهای افروخته را
15. پس تیرهای خود را رها کرده ایشان را پراکنده ساخت، و برقها بینداخت و ایشان را پریشان نمود
16. آنگاه عمقهای آب ظاهر شد، و اساس ربع مسکون مکشوف گردید، از تنبیه تو ای خد.اوند از نفخة باد بینی تو
17. پس از آسمان فرستادهای من را خواهد گرفت، و از آبهای بسیار، بیرون خواهد کشید
18. و من را از دشمنان زور آورم، و از خصمانم که از من تواناتر شدند، رهایی خواهد داد
19. در روز بلا پیش رویم در آمدند، لیکن خد.اوند تکیهگاه من بود
20. و من را به جایگاه وسیع بیرون آورد، من را نجات داد زیرا که در من رغبت میداشت
21. خد.اوند موافق عدالتم من را جزا میدهد، و به حسب پاکی عمل دست من را به مکافات میرساند
22. زیرا که سلوک خد.اوند را نگاه داشته، به خد.ای خویش عصیان نورزیدهام
23. و جمیع احکام او پیش روی من بوده است، و فرائض او را از خود دور نکردهام
24. و نزد او بیعیب بودهام، و خویشتن را از گناه خود نگاه داشتهام
25. پس خد.اوند من را موافق عدالتم، و به حسب پاکی عمل دستم در نظر وی پاداش داده است
26. با شخص با تقوا، احسان خواهی کرد و با مرد کامل به کمال رفتار خواهی کرد
27. با پاکدل به روشنی رفتار خواهی کرد و با کجرو، سرسخت خواهی بود
28. زیرا قوم مظلوم را خواهی رهانید، و چشمان متکبران را به زیر خواهی انداخت
29. زیرا که تو چراغ من را خواهی افروخت، خد.اوند خد.ایم تاریکی من را روشن خواهد گردانید
30. زیرا (به مدد) تو بر فوجها حمله میبرم، و به کمک خد.ایم بر حصارها میجهم
31. و اما خد.ا طریق او کامل است و کلام خد.اوند مصفا، او برای همة متوکلان خود سپر است
32. زیرا کیست خد.ا غیر از خد.اوند، و کیست صخرة غیر از خد.ای ما
33. خد.ایی که کمر من را به قوت بسته، و راههای من را کامل گردانیده است
34. پایهای من را مثل گوزن ساخته، و من را به مقامهای اعلای من برپا داشته است
35. دستهای من را برای جنگ تعلیم داده است، که کمان برنجین به بازوی من خم شد
36. سپر نجات خود را به من دادهای، یمینت عمود من شده و مهربانی تو من را بزرگ ساخته است
37. قدمهایم را زیر بدنم استوار نمودی، که مچ پایهای من نلغزید
38. دشمنان خود را تعقیب نموده به ایشان خواهم رسید، و تا نابود نشوند بر نخواهم گشت
39. ایشان را فرو خواهم کوفت که نتوانند برخاست، و زیر پاهای من خواهند افتاد
40. زیرا کمر من را برای جنگ به قوت بستهای، و مخالفانم را زیر پایم انداختهای
41. گردنهای دشمنانم را به من تسلیم کردهای، تا خصمان خود را نابود بسازم
42. نزد خد.اوند فریاد برآوردند اما رهانندهای نبود، (خد.اوند) ایشان را اجابت نکرد
43. ایشان را چون غبار پیش باد ساییدهام، مثل گِلِ کوچهها ایشان را دور ریختهام.
44. من را از منازعهای قوم برهان سر امتها ساز، قومی را که نشناخته بودم من را خدمت نماید
45. به مجرد شنیدن من را اطاعت خواهند کرد، فرزندان غریبان (دشمنیشان را ) نزد من حاشا خواهند نمود
46. فرزندان غریبان پژمرده میشوند، و در قلعههای خود خواهند لرزید
47. خد.اوند زنده است و صخرة من متبارک باد، و خد.ای نجات من متعال
48. خد.ایی که برای من انتقام میگیرد، و کافران را در برابر من مغلوب میسازد
49. من را از دشمنانم رهانیده بر خصمانم بلندتر کردهای، و از مرد ظالم من را خلاصی دادهای
50. لهذا ای خد.اوند تو را در میان امتها حمد خواهم گفت، و به نام تو سرود خواهم خواند
51. که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به ماشیح خویش رحمت نموده است، یعنی به داوید و ذریت او تا ابد
مزمور نوزدهم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. آسمانها جلال خد.ا را بیان میکنند، و فلک از عمل دستهایش خبر میدهد
3. روز سخن میراند تا روز، و شب معرفت را اعلان میکند تا شب
4. سخنی نیست و کلامی نی، و آواز آنها شنیده نمیشود
5. گستره آنها در تمام جهان بیرون رفت، و بیان آنها تا اقصای ربع مسکون خیمهای برای آفتاب در آنها قرار داد
6. و او مثل داماد از حجلهای خود بیرون میآید، و مثل پهلوان از دویدن در مسیر شادی میکند
7. خروجش ازکرانة آسمان است و مدارش تا به کرانة دیگر، و هیچ چیز از حرارتش مستور نیست
8. شریعت خد.اوند کامل است و جان را احیاء میکند، گواهی خد.اوند معتبر است و جاهل را حکیم میگرداند
9. فرائض خد.اوند راست است و دل را شاد میسازد، امر خد.اوند پاک است و چشم را روشن میکند
10. ترس خد.اوند پاک است و ثابت است تا به ابد، احکام خد.اوند حق و به تمامی عدل است
11. ازطلا مرغوبتر از زر خالص بسیار، از شهد شیرینتر و از قطرات شانة عسل
12. بندة تو نیز از آنها متنبه میشود، و درحفظ آنها ثواب عظیمی است
13. کیست که خطاهای خود را بداند، من را از خطایای مخفی پاک ساز
14. بندهات را نیز از اعمال متکبرانه بازدار تا بر من مسلط نشود، آنگاه بیعیب و از گناه عظیم مبرا خواهم بود
مزمور بیستم
1. سخنان دهانم و تفکر دلم منظور نظر تو باشد، ای خد.اوند که صخرة منت و نجاتدهندة من هستی
2. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
3. خد.اوند تو را در روز تنگی مستجاب فرماید، نام خد.ای یعقوب تو را سرافراز نماید
4. نصرت برای تو از قدس خود بفرستد، و تو را از صیون تایید نماید
5. جمیع هدایای تو را به یاد آورد، و قربانیهای سوختنی تو را قبول فرماید سلاه
6. موافق دل تو به تو عطا فرماید، و همة مشورتهای تو را به انجام رساند
7. به نجات تو خواهیم سرایید، و به نام خد.ای خود عَلَم خود را خواهیم افراشت، خد.اوند تمامی مسئلت تو را به انجام خواهد رسانید
8. و حال دانستهام که خد.اوند ماشیح خود را میرهاند، از فلک قدس خود او را اجابت خواهد نمود، به قوت نجاتبخش یمین خویش
9. اینان عرابهها را و آنان اسبها را، اما ما نام خد.اوند خد.ای خود را ذکر خواهیم نمود
10. ایشان خم شده افتادهاند، و اما ما برخاسته ایستادهایم
11. ای خد.اوند نجات بده، پادشاه در روزی که بخوانیم ما را مستجاب فرماید
مزمور بیست ویکم
1. برای سالار مغنیان، مزمور داوید
2. ای خد.اوند در قوت تو پادشاه شادی میکند، و در نجات تو چه بسیار به وجد خواهند آمد
3. مراد دل او را به وی بخشیدی، و مسئلت زبانش را از او دریغ نداشتی سلاه
4. زیرا به برکات نیکو بر مراد او سبقت جستی، تاجی از زر خالص بر سر وی نهادی
5. حیات را از تو خواست و آن را به وی دادی، و طول ایام را تا به ابد
6. جلال او به سبب نجات تو عظیم شده، شکوه و حشمت را بر او نهادهای
7. زیرا او را مبارک ساختهای تا به ابد، به حضور خود، او را بینهایت شادمان گردانیدهای
8. زیرا که پادشاه بر خد.اوند توکل میدارد، و به فضل الهی لغزش نخواهد خورد
9. دست تو همة دشمنانت را خواهد گرفت، یمین تو آنانی را که از تو نفرت دارند خواهد دریافت
10. در وقت غضب خود ایشان را چون تنور آتش خواهی ساخت، خد.اوند ایشان را در خشم خود خواهد بلعید، و آتش ایشان را خواهد سوزانید
11. ثمرة ایشان را از زمین هلاک خواهی ساخت، و ذریت ایشان را از میان بنیآدم
12. زیرا قصد بدی برای تو کردند، و فریبهایی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آورند
13. زیرا که ایشان را روگردان خواهی ساخت، بر زههای خود تیرها را به روی ایشان نشان خواهی گرفت
14. ای خد.اوند در قوت خود متعال شو، جبروت تو را ترنم و تسبیح خواهیم خواند