از :کتاب نماز عصیانی علیه شرک


سرآغاز

فلسفه ی این همه ستایش های شگفت آور از نماز، و بزرگداشتهای حیرت انگیز از نماز گزاران راستین-با همه ی سهولتی که به ظاهر در گزاردن این فریضه ی اسلامی نسبت به دیگر فریضه های ،همچون روزه،حج و جهاد مشهود ست-چیست؟

کدامین انگیزه و یا انگیزه های هستی ساز مکتوم در جوهر این عبادت، موجب سهمگین ترین تهدید های خیره ساز،از خوار-شمارندگان و سهل انگاران آن، گشته است؟ چرا خدای آنان را با بانگ پر تهدید (ویل1)به باد انتقاد شدید گرفته، و از آنها با صفت ((منافقان خدعه گر2))یاد کرده،و معصومین ،((استخفاف 3)) آنرا نشانه ای از عدم مسلمانی و موجبی برای بی بهرگی از شفاعت خویشتن4))تلقی کرده اند؟

چرا خدای حکیم در پیامنامه ی آسمانی همه سونگرش ((قرآن))آنجا که سخن از ((خویشتن داران5))میراند پس از ایمان به خود،بر پاداشت نماز را،نخستین نشانه ی پرهیزگاران می داند؟

چرا در این کتاب جهت بخش زندگی،به هنگام بر شمردن ویژگیهای ایمان آورندگان راستین، باز نخستین ویژگی آنان را ((خشوع در نماز))و واپسین نشانه ی آنرا،در ((پاسداری این عبادت6))می نمایاند؟

چرا آنرا عاملی بس نیرومند در ((بازداشت انسان از فحشاء و منکر 7))رسواگریها و زشتیهای هرزمان –می داند و به برپاداشت هر چه استوارتر آن فرمان داده،یادخویش را در نماز بس بزرگ نموده است؟

چرا پیشوایان سترگ اسلامی،جای،جای،از نماز بزرگترین ستایشهای چشمگیر را کرده، و با زیباترین و جانبخش-ترین تعابیر همانند ((نماز وسیله ی بلند پروازی روح مومن8))((نماز برترین وسیله ی نزدیکی به حق پس از معرفت به او9))و دهها و صدها تعبیر تحرکزای دیگر ما را به گرایش آگاهانه بدان ،وباز-شناخت هر چه بیشتر پایگاه عظیم آن در آیین اسلامی برانگیخته اند/

چرا از آن به ((ستون دین))،و ((پایه ی فسطاط ایمان))((اصل اسلام))((رهاگر ازبندها))پاک سازنده ی انسان از بزرگخواهی های ضد خدایی))تعبیر شده است؟

چرا همه ی کردارهای آدمی در گرو صحت نماز بوده پذیرش نیکوکاریها به ((قبول نماز))منوط گشته است؟

چرا ((همه ی پیامبران سفارش آخرینشان به نماز بوده17))توجه پیروان و آیندگان خویش را بدین مهم معطوف داشته اند؟

و سرانجام چرا حتی در سفرهای خطر آمیزی که بمنظور هجرت یا جهاد صورت می گیرد،باز خداوندگار حکیم،ترک آنرا جایز نشمرده وبه برپاداشت ((اقتصاری)) آن فرمان می دهد؟

....................................................................................................................................

توضیحات و پاورقی ها

1-قرآن کریم ،سوره ی ماعون(107)،آیه 4تا 7

2-قرآن کریم:سوره ی نساء (4) ،آیه ی 142



از کتاب حکومت در نگاه علی (ع)



 

شاید یکی از راههای شناخت صفات و روحیات یک فرد..هنگامی می باشد که با مرگ..روبرو می شود.

و از این مهمتر آن لحظه ای است که در آخرین دقایق زندگی با قاتل خود روبرو می گردد.

علی پیشوای فکری و مذهبی و سیاسی..در سال 40هجری..بدست ابن ملجم..یکی از متعصبین قشری..شهید

می شود.او از نزدیک شاهد مرگ عثمان و تبعات سیاسی آن بوده است.او دیده است که مرگ عثمان..باعث

بوجود آمدن بحران سیاسی و اجتماعی در میان امت مسلمان..گردید.و در اثر این مرگ..هزاران نفر..بخاک و خون

غلطیدند.او بخوبی می داند که کشته شدن یک رهبر..تا چه اندازه..جامعه را به آشوب می کشاند..و هزاران فرد بیگناه

در اثر این مرگ..کشته و مجروح خواهند شد.اینست که..در آخرین لحظات حیات پرثمر و پر افتخار خود..به شهادت خود

جنبه ی فردی داده و از پیش جلوی استفاده ی سیاسی آنرا می گیرد و می گوید..فرزندان عبدلمطلب نمی توانم شما را غرقه در خون

مسلمین ببینم در حالی که شعار می دهید ..امیر مومنان کشته شد..هشدار!به هیچ وجه نباید جز قاتل من کشته شود..دقت کنید ..تا زمانی

که در اثر این ضربت مردم..پس آنگاه ضربه ای در ازای ضربه اش به او بزنید.اما مباد که اندام هایش را قطعه قطعه کنید!

چرا که از رسول خدا شنیدم که فرمود..مبادا!اندام موجود زنده یا مرده را تکه تکه کنید..اگر چه سگ درنده و هار باشد.

او حتی از این هم بالاتر میرود..لحظاتی تامل می کند ..تا خشم و احساسات دوستان و یارانش فرو نشیند و آنگاه می گوید..اگر قاتلم

را ببخشم..این موجب نزدیکی ام به خداست..برای شما نیز بخشش ارزنده است.پس ببخشایید!مگر دوست نمی دارید که خدا شما را

بیامرزد؟...راستی در کجای تاریخ..چنین نمونه ای را سراغ داریم.راستی این نوع انتخاب و این نوع برخورد..از چه جهان بینی و تلقی ای..نشات

گرفته و منشاء انسانی آن کدام ست؟شاید عمیقترین جمله ای را که در تاریخ بشر برای حفظ ارزشهای بشری و حقوق انسانی..و تنظیم

روابط میان انسان ها..عنوان شده است..و در عین حال نشان دهنده ی شیوه ی تفکر نویسنده ی آن است از قلم علی تراوش کرده است.

آنجا که به فرزند گرامی اش..امام حسن می نویسد..فرزند !خودت را میان خود و دیگری میزان قرار ده! و بنابر این برای دیگران

آنرا بپسند که برای خود می پسندی..و آنچه را که دوست نمی داری برای دیگران نیز نپسند..و همچنان که دوست نداری به تو ظلم شود..

تو هم به دیگران ظلم مکن.و آنگونه که به نیکی مردمان امیدواری..تو هم به آنان نیکی کن.//

آری اینست خاستگاه انسانی.. و علت اصلی و اساسی بینش انقلابی و توحیدی علی.او به خاطر خدا به انسان عشق می ورزد.و بر این اساس آن رابطه

متقابل و دو طرفه را که نگهدارنده ی اساس اجتماع بشری است..توضیح می دهد و سفارش می کند.

 

از کتاب حکومت در نگاه علی(ع)-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

از آدم تا خاتم

یک زمان نمرود مستکبر فخور

برسرش بنهاد تاجی از غرور

برگرفتی او همی تیر و کمان

تا زند با آن خدای آسمان

پس خدا انگیخت ابراهیم را

تا بگیرد از سرش دیهیم را

تا بکوبد جملگی بتهای او

هم فرو بنشاند آن غوغای او

گفت ابراهیم با مردم سخن

دست بردارید از این رسم کهن

این بتان مخلوق دستان شما

کی توانند بود درمان شما

با شما ای مه پرستان همچنین

فاش گویم لا احب الافلین

ماه و خورشید هر دو مخلوق خدا

هر یکی سوی خدا ما را هدی

چون که او بتهایشان را زد شکست

کینه اش اندر دل ایشان نشست

آتشی افروختند نمرودیان

آتشی از جهل و خشم و کینه شان

تا بسوزانند خلیل الله را

دوستدار و مخلص الله را

کرد آتش را بر او سرد و سلام

کرد بر نمرود حجت را تمام

دادفرمان پشه ای را که بگیر

جان این مستکبر نادان پیر

رفت ابراهیم بسوی دلستان

جانب مکه بهمراه کسان

برد هاجر را و اسماعیل را

تا چه فرماید خدا جبرییل را

پس فرود آمد در آن صحرای داغ

نی نشان از آب و باد و باغ و راغ

بود کودک تشنه و هل هل زنان

بود هاجر در پی آبی دوان

تا بیابد جرعه ی آبی در آن

تا بریزد کودکش را در دهان

ناگهان جوشید او را زیر پا

چشمه ی آب زلالی دیر پا

چشمه ی زمزم در آن صحرای داغ

بهتر از هر بوستان و باغ و راغ

از آدم تا خاتم

همچنان بگذشت تاریخ و زمان

تا بیامد خاتم پیغمبران

عصر او"عصر رسوم جاهلی

روزگار شرک و ظلم و کاهلی

عصر تبعیض و فساد و جهل ننگ

عصر تشویش و فغان و فقر جنگ

دائما کسری و قیصر در ستیز

جمله اقوام در جنگ و گریز

نی نشان از آتن و سقراطیان

نی از افلاطون و از مشائیان

سرزمین مکه جای مشرکان

خانه ی توحید ماوای بتان

در شبان تیره و تار زمان

شد فروزان اختری در آسمان

اختری تابان به شب همچون ذهب

بردمید از آمنه بنت وهب

شد عیان در آسمان مکیان

زو منور هم زمین و هم زمان

همچنان در آسمان او شد روان

تا فرود آمد بر نوشیروان

خورد بر کاخ مدائن سهمگین

گوشه ای زایوان آن نقش زمین

همچنین زی فارس آمد آن سروش

آتش آتشکده زآن شد خموش

هم فرود آمد در آن هنگام خواب

خشک شد دریاچه ساوه زآب

کاخ و آتشگاه و دریاچه نگر

سمبلی اززور و از تزویر و زر

آن زمان کاخ مدائن جای زور

کرده بر مستضعفان کبر و غرور

بود آتشگه زتزویر و ریا

بود موبد حامی جور و جفا

کردی از دریاچه ساوه گذر

کشتی ابراهیم ارباب زر

این چنین شد زاده ی بنت وهب

یار محرومان و خصم بولهب