امام علی علیه السلام/تحقیق و پژوهشی/درباره شبهات/

1-امام حسن علیه‌السلام فرمود: «اگر ایشان زنده بودند، از او سخنی برای شما نمی‌گفتم. هیچ روزی از روزها بر او نمی‌گذشت که در آن یک مسکین و یا بیشتر را به حدی که توان داشت سیر نکند و وقتی شب می‌شد، به بازمانده خورد و خوراک آن روز نان خورهای خود می‌نگریست و آن را در کیسه‌ای می‌نهاد و وقتی مردم می‌خفتند، آن را به دوش گرفته و در کوچه‌های مدینه روان می‌شد و به سوی مردمی رهسپار می‌شد که به خاطر شرم از کسی درخواستی نمی‌کردند و آن را چنان که کسی از آنها باخبر نمی‌شد که چه کسی این غذاها را آورده است؟، میانشان قسمت می‌کرد.

کاسه‌های سفالی و چوبی و همچنین مشک‌های پوستی، ظروف رایج آن زمان بودند که چندان قیمت زیادی نداشته و حتی ارقام بالای آنها نیز هزینه زیادی را متحمل نمی‌شدند.




2-اینکه حضرت علی (علیه السلام) مخفیانه به فقرا کمک می کردند قطعی است چون در منابع شیعه و سنی آمده است. حتی جرج جرداق مسیحی نیز در کتابی تحت عنوان"علی و حقوق بشر" کمک کردن حضرت



 علی(علیه


 السلام) به فقرا را ذکر کرده است. این کمکها بیشتر به صورت نان و خرما بوده لذا نیازی به ظرف نبوده



واژه ظرف ماخوذ از ریشه عربی ظرف است برابر آن در پارسی «آوند» می‌باشد که از پارسی میانه است (از: آو، آب + وند، خنور)



ظرف و استفاده از آن، قدمتی بسیار طولانی داشته و به پیش از تاریخ باز می‌گردد. 



کاسه گونه‌ای ظرف با دهانه باز است که معمولاً مدور (گرد) بوده و لبه‌های بلندی دارد. از این ظرف برای نگهداری، حمل، خوردن و




 آشامیدن غذا و مایعات استفاده می‌شود. واژه کاسه ماخوذ از کاس عربی است. 



استفاده از کاسه در زندگی انسان، قدمتی هزاران ساله داشته و به دوران نوسنگی باز می‌گردد.


آنچه از قرآن کریم برداشت می‌شود، وجود افرادی سودجو در بین جاهلان است. کسانی که به اندوختن طلا و نقره پرداخته و چیزی از مال خود را به فقیران و




 محتاجان نمی‌دادند و خداوند آن‌ها را به عذاب الیم بشارت می‌دهد. برخی از این ثروتمندان و مترفین به حدی غرق در خوشگذرانی بودند که در ظروف طلا و



 نقره غذا می‌خوردند و چنان غرق در غرور و مال‌پرستی و استکبار بودند که وقتی ابولهب از پیامبر می‌شنود که در اسلام بین او و فقرا و مردم دیگر فرقی




 نیست می‌گوید: «نابود باد این دینی که من و این گروه را برابر و در کنار هم قرار می‌دهد.


این پژوهشگر سیره معصومین(ع) ادامه داد: وقتی این ثروت جمع‌آوری شده و به سکه تبدیل شد، حضرت علی(ع) به دنبال طلحه و زبیر فرستادند



 و آنان با دیدن این صحنه بسیار تعجب کرده و از سخن خود عقب نشستند.




علی‌اکبری اظهار کرد: حضرت علی(ع) بعد از دوران خلافت، با وجود اینکه این همه ثروت و باغ و مزارع وجود داشت اما از ذخیره قبل از دوران خلافت





 استفاده می‌کردند. هنگامی‌که قصد داشتند از بصره به کوفه رفته و در آنجا حکومت تشکیل دهند به مردم بصره فرمودند که من با همین غلام و



 مرکبی که دارم، حکومتم را تشکیل می‌دهم، اگر در پایان حکومتم مشاهده کردید که چیزی غیر از این برای خودم ذخیره کرده‌ام، بدانید  که من



 خائن هستم.



وی گفت: حضرت علی(ع) در جایی دیگر به لباس خود اشاره کردند و فرمودند به خدا قسم این پیراهنی که بر تن دارم دستبافت عیال من بوده و از



 بیت‌المال نیست. حتی فرموند تا زمانی که در مدینه نخلی دارم از بیت‌المال شما استفاده نخواهم کرد. البته حضرت علی(ع) از بیت‌المال دارای



 سهمی بودند اما همواره آن سهم را در اختیار فقرا و نیازمندان قرار می‌دادند و خودشان از ذخیره قبل از خلافت استفاده می‌کردند.


امام الگوى ساده زیستى 



آگاه باش؛ هر پیروى را امامى است که از او پیروى مى‌کند، و از نور دانشش روشنى مى‌‏گیرد. آگاه باش؛ امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان


 رضایت داده است، بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا من از


 دنیاى شما طلا و نقره‏‌اى نیندوخته و از غنیمت‏ هاى آن چیزى ذخیره نکرده‌‏ام، بر دو جامه کهنه‌‏ام جامه‌‏اى نیفزودم و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و


 دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. آرى از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک  در دست ما بود که مردمى بر آن بخل ورزیده، و مردمى


 دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست. مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالى که جایگاه فرداى آدمى گور است، که در تاریکى آن، آثار


 انسان نابود و اخبارش پنهان مى‏‌شود. گودالى که هر چه بر وسعت آن بیفزایند و دست‏هاى گور کن فراخش کند. سنگ و کلوخ آن را پر کرده، و خاک انباشته


 رخنه‌هایش را مسدود کند. من نفس خود را با پرهیزکارى مى‌پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک‏ترین روزهاست در أمان و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد.



 من اگر مى‌خواستم، مى‏‌توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته‌‏هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات که هواى نفس بر من چیره شود و


 حرص و طمع مرا وا دارد که طعام‌هاى لذیذ برگزینم، در حالى که در «حجاز» یا «یمامه»  کسى باشد که به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من



 سیر بخوابم و پیرامونم شکم ‏هایى که از گرسنگى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را



 با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو شکم‏هایى گرسنه و به پشت چسبیده باشند». آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین علیه‌السلام خوانند و در تلخى‌هاى



 روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى‌‏هاى زندگى الگوى آنان نشوم



امام علی (ع) در طول مدتی که ملبس به لباس امامت شدند، شبانه در کوچه‌های شهر به دنبال منازل فقرا می‌گشتند و کیسه‌هایی از آرد و گندم به در خانه آنان می‌گذاشتند و بدون آن که


 کسی متوجه شود، از آن‌جا دور می‌شدند.

و در قصه دیگر آمده است، شبی امام علی (علیه السلام) به خانواده ای که پدرشان از دنیا رفته بود غذا می برد، در بین یتیمان کودکی بود که بسیار بی تابی و گریه می کرد، امام (علیه السلام) دلیل گریه کودک را پرسید، کودک گفت کودکان به من می گویند تو پدر نداری، امام علی (علیه السلام) فرمودند خوب تو هم به آنان بگو (علی پدر من است). باز کودک آرام نشد و با گریه گفت: کودکان همسایه اسب چوبی دارند ولی من ندارم.

امام علی (علیه السلام) برای آرام کردن کودک به نزد او آمد تا با بازی کردن او را خوشحال کند. ولی کودک از گریه آرام نشد و در حالیکه اشک زیادی می ریخت به امام گفت: من یک اسبی می خواهم که بر آن سوار شده و حرکت کنم.

امام علی (علیه السلام) خم شد تا کودک بر پشت حضرت سوار شود، و فرمود بیا من اسب تو می شوم.

کودک بر پشت امام سوار شد، امام کودک را بر پشت خود نگه داشت تا کودک از خستگی و گریه بر پشت امام به خواب رفت، بعد از آن امام او را در رختخواب قرار داد و از خانه خارج شد.

..................


در واقع شخصیت عدالت محوری مثل امام علی (ع) در این نوع کمک رسانی با آن وضعیت آن زمان و اشرافیت مقابل  این حداقل کمک که میتوانست با حداقل هایی از آنچه داشت تقسیم کند.هر چند خود در سختی بود اما این کمک را در غالب آنچه میشد در آن زمان که نان و خرما باشد بدون ظرف یا کیسه های قدیمی یا مشک.یا هر وسیله ابزار قدیمی که اشراف ظروف طلا و نقره میخوردند باید بیشتر توجه به ساده ترین آن داشت.زیرا نوع آن از ظرف یا آنچه بود.قدمتی بسیار طولانی دارد.و فرق آن با شمایل امروزه آن نیاز آن زمان و امکانات بشری در آن زمان برای انتقال یا گذاشتن چیزی همواره از قدیم انسان نیازهایش را بسته به همان زمان بر طرف میکرده و به هر صورت این قدمتی طولانی دارد.


امام علی علیه السلام

در جنگ صفین و در زمان زنده‌بودن امام، فرد شامی از سوی لشکر معاویه به سمت سپاه امام حمله کرد و یکی از دلایل شرکت خود را در نبرد با امام علی(علیه السلام) بی‌نماز بودن امام(علیه السلام) و یارانش بیان ‌کرد. سخن آن فرد شامی این بود:
«... فَإِنِّی أُقَاتِلُکُمْ لِأَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی کَمَا ذُکِرَ لِی وَ أَنَّکُمْ لَا تُصَلُّون‏...»؛[1] من با شما از آن‌رو پیکار می‌کنم که بر اساس گزارشی که به من رسیده است، فرمانده شما نماز نمی‌گزارد و شما نیز نماز نمی‌گزارید...!
البته این سخن فرد شامی با واکنش شدید یکی از یاران حضرتشان مواجه شد و دروغ بودن چنین گزارشی به اطلاع او رسید.


[1]. نصر بن مزاحم‏، وقعة صفین‏، محقق، هارون، عبد السلام محمد، ص 354، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم، 1404ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 313، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 3، ص 118، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.

امام‌ علی(ع) و حقوق‌ اقلیتها

«فان‌ ا بعث‌ محمداً(ص) لیخرج‌ عباده‌ من‌ عبادة‌ عباده‌ الی‌ عبادته‌ و من‌ عهود عباده‌ الی‌ عهوده‌ و من‌ طاعة‌ عباده‌ الی‌ طاعته‌ و من‌ ولایة‌ عباده‌ الی‌ ولایته»(12)

در دیدگاه‌ امام، انسان‌ها آزاد آفریده‌ شده‌ و همواره‌ باید مورد حمایت‌ سیاسی‌ قرار گیرند و مبارزه‌ در این‌ راه‌ با جهاد قهرآمیز و جنگ‌ با دشمنان‌ آزادی‌ و کرامت‌ انسان‌ها و ریشه‌کن‌ نمودن‌ عناصری‌ که‌ انسان‌ها را به‌ بند می‌کشند تمام‌ نمی‌شود. به‌ موازات‌ جهاد رهایی‌بخش‌ باید دست‌ به‌ جهاد بزرگتری‌ زد که‌ انسان‌ بتواند از طریق‌ آن، خود را از درون‌ رها و آزاد سازد و زنجیرهای‌ اسارت‌ را از دل‌ و فکر خویش‌ بگسلد و خود را از عبودیت‌های‌ و وابستگی‌ها و دلدادگی‌هایی‌ که‌ صبغة‌ شرک‌ دارند آزاد نماید. این‌ هدف‌ و سیاست‌ کلان‌ در مورد همه‌ انسان‌ها صادق‌ است‌ و اقلیت‌های‌ دینی‌ بخشی‌ از این‌ برنامه‌ انسان‌ساز می‌باشند. امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) در یکی‌ از خطبه‌های‌ خود فرمود:

«فان‌ ا بعث‌ محمداً(ص) لیخرج‌ عباده‌ من‌ عبادة‌ عباده‌ الی‌ عبادته‌ و من‌ عهود عباده‌ الی‌ عهوده‌ و من‌ طاعة‌ عباده‌ الی‌ طاعته‌ و من‌ ولایة‌ عباده‌ الی‌ ولایته.»(13)

هدف‌ انبیأ رهایی‌ انسان‌ها از ولایت‌ غیر خدا بوده‌ است‌ و پیامبر اسلام‌ نیز در همین‌ راستا مبعوث‌ شده‌ است. او آمد تا انسان‌ها را از بردگی‌ و بندگی‌ غیرخدا آزاد سازد و از اطاعت‌ غیرخدا به‌ اطاعت‌ خدا فرا خواند. اما در راستای‌ فرمان‌ الهی: «لا تتخذوا اولیآء من‌ دون‌ ا» زمام‌ زندگی‌ خود را به‌ غیر خدا نسپارید و به‌ کسانی‌ که‌ قصد به‌ عبودیت‌ کشاندن‌ شما را دارند راه‌ و امان‌ ندهید «ان‌ عبدت‌ بنی‌اسرائیل» (شعرا/ 21) اقلیت‌های‌ دینی‌ را تحت‌ حمایت‌ قرار داده‌ و هرگز به‌ افتادن‌ آنان‌ در ورطه‌ عبودیت‌ حتی‌ مسلمانان‌ نیز رضا نمی‌دهد و از مبارزات‌ آنان‌ در راه‌ رسیدن‌ به‌ کرامت‌ انسانی‌ و رهایی‌ از طاغوت‌های‌ زمان‌ خود حمایت‌ می‌کند.

این‌ سخن‌ تاریخی‌ امام: لا تکن‌ عبد غیرک‌ و قد جعلک‌ ا حراً(14) توصیه‌ بر اقلیت‌های‌ دینی‌ هم‌ هست‌ که‌ حتی‌ در چتر حمایتی‌ مسلمانان‌ و حکومت‌های‌ اسلامی‌ نیز به‌ ورطه‌ دچار نیایند.

منشور ماندگار امام‌ که‌ در جمله‌ کوتاه: «الناس‌ کلهم‌ احرار»(15) خلاصه‌ گردیده‌ گسترة‌ مخاطبینش‌ اقلیت‌های‌ دینی‌ را نیز شامل‌ می‌گردد.

امام‌ براساس‌ اصل‌ اسلامی‌ «لا اکراه‌ فی‌ الدین» هنگامی‌ که‌ در پاسخ‌ رسمی‌ به‌ درخواست‌ جمعی‌ که‌ از امام‌ انتظار کار اجباری‌ داشتند این‌ بخشنامه‌ را صادر فرمود که: «انی‌ لا احب‌ ان‌ اکره‌ احداً‌ علی‌ ما یکره» سیاست‌ کلی‌ حکومتش‌ را نسبت‌ به‌ همه‌ کسانی‌ که‌ در قلمرو وسیع‌ حکومتش‌ زندگی‌ می‌کردند و از آن‌ جمله‌ اقلیت‌های‌ دینی‌ مشخص‌ فرمود که‌ هیچ‌ فردی‌ به‌ انجام‌ کاری‌ که‌ دوست‌ نمی‌دارد مجبور نمی‌شود. بی‌گمان‌ در مفهوم‌ عمیق‌ این‌ سخن‌ عنصر عقلانی‌ کاملاً‌ نهفته‌ است‌ و انسان‌ هرگز نسبت‌ به‌ انجام‌ وظایفش‌ کوتاهی‌ نمی‌کند و خود را در اعمال‌ و افکار غیرعقلانی‌ آزاد نمی‌بیند و اسلام‌ هرگز برای‌ این‌ نوع‌ آزادی‌ احترام‌ نمی‌گذارد. چنانکه‌ مفهوم‌ اصل: «لا اکراه‌ فی‌ الدین» و احترام‌ به‌ فکر و آزادی‌ عقیده، هرگز صحه‌ گذاردن‌ به‌ عقایدی‌ که‌ از راه‌ تقلید کورکورانه‌ و از طرق‌ غیرعقلانی‌ بر انسان‌ها تحمیل‌ می‌شود نیست.

ابراهیم‌ بت‌ها را می‌شکند و پیامبر اسلام‌ بت‌ها را به‌ بدی‌ یاد می‌کند و سرانجام‌ دستور سرنگونی‌ آنها را صادر می‌کند و هرگز خرافات‌ متکی‌ به‌ اوهام‌ و تقلید و تحمیل‌ را نمی‌پسندد. زیرا این‌ نوع‌ آزادی‌ و احترام‌ به‌ چنین‌ عقایدی‌ در حقیقت‌ اغرأ به‌ جهل‌ و نگهداشتن‌ انسان‌های‌ دربند، در اسارتشان‌ است.

افراد و گروه‌های‌ غیرمسلمان‌ که‌ خواهان‌ اقامت‌ در سرزمین‌های‌ اسلامی‌ می‌باشند می‌توانند با استفاده‌ از عقد قرارداد «ذمه» از مزایای‌ حقوقی‌ و آزادی‌های‌ شایسته‌ مقام‌ انسانی‌ آن‌ بهره‌مند گردند.

مقصود اصلی‌ از تشریع‌ این‌ پیمان‌ ایجاد محیط‌ امن‌ و تفاهم‌ و زندگی‌ مشترک‌ و همزیستی‌ مسالمت‌آمیز بین‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ مذهبی‌ در داخلة‌ قلمرو حکومت‌ اسلامی‌ است. 

امام‌ علی(ع) و حقوق‌ اقلیتها

«فانهم‌ صنفان‌ اما اخٌ‌ لک‌ فی‌الدین‌ او نظیرٌ‌ لک‌ فی‌ الخلق؛(1) انسان‌ها همه‌ برادر شمایند یا برادر ایمانی‌ و یا برادر انسانی.»

در دیدگاه‌ والای‌ امام‌ علی(ع) هیچ‌کس‌ هرگز به‌ خود اجازه‌ تحقیر دیگران‌ را نخواهد داد «لا یسخر قوم‌ من‌ قوم». (حجرات/ 2).

در نگاه‌ امام‌ هیچگونه‌ تبعیض‌ و تفاوتی‌ جز به‌ معیار «تقوی» نمی‌تواند ملاک‌ باشد و تمایز اصولی‌ انسانها براساس‌ تقوا نیز معیاری‌ در تقسیم‌ وظایف‌ و وسیله‌ای‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ عالیه‌ انسانی‌ است‌ نه‌ عامل‌ تبعیض‌ در اهداف‌ مادی‌ چنانکه‌ پیامبر اسلام(ص) در منشور جاودانه‌ خود فرمود: ایها الناس‌ ان‌ ربکم‌ «واحدٌ‌ و ان‌ اباکم‌ واحد کلکم‌ لاَّدم‌ و آدم‌ من‌ تراب‌ ان‌ اکرمکم‌ عندا اتقیکم‌ و لیس‌ لعربی‌ علی‌ عجمی‌ و لا لاحمر علی‌ ابیض‌ و لا لابیض‌ علی‌ احمر فضل‌ الا بالتقوی.»(2)

این‌ گفتار نیز به‌نوبه‌ خود در راستای‌ تعلیمات‌ عالیه‌ قرآن‌ است‌ که‌ همه‌ افراد انسان‌ را از هر نژاد و با هر نوع‌ خصیصه‌ مادی‌ و معنوی، آفریده‌ شده‌ از دو انسان‌ مرد و زن‌ می‌شناسد: «الذی‌ خلقکم‌ من‌ نفسٍ‌ واحدةٍ‌ و خلق‌ منها زوجها و بث‌ منهما رجالاً‌ کثیراً‌ و نسأ.» (نسأ/ 1).

کلام‌ امام‌ در راستای‌ آیه: «نزل‌ علیک‌ الکتاب‌ بالحق‌ مصدقاً‌ لما بین‌ یدیه‌ و انزل‌ التوریة‌ و الانجیل‌ من‌ قبل‌ هدیً‌ للناس‌ و انزل‌ الفرقان» (آل‌عمران/ 4 و 3) مبین‌ احترام‌ به‌ عقاید اقلیت‌های‌ دینی‌ و گواهی‌ به‌ حقانیت‌ کتاب‌های‌ اصلی‌ و آسمانی‌ آنان‌ است. امام‌ با این‌ سخن‌ نه‌تنها به‌ معتقدات‌ و آیین‌ پیروان‌ کتاب‌های‌ آسمانی‌ احترام‌ قائل‌ شده‌ بلکه‌ اصولاً‌ این‌ حق‌ را برای‌ آنان‌ محفوظ‌ شمرده‌ که‌ اهل‌ کتاب‌ می‌توانند در چهارچوب‌ عقل‌ و برهان‌ در مورد عقاید مذهبی‌ با مسلمین‌ به‌ گفتگو و بحث‌ بپردازند و به‌طور آزاد و دور از تعصب‌ معتقدات‌ خویش‌ دفاع‌ نمایند و در مقام‌ بحث‌ و مجادله‌ نسبت‌ به‌ عقاید اسلامی‌ برآیند.

در این‌ نظام‌ تابعیت، اقلیت‌های‌ دینی‌ نیز می‌توانند - با شرایط‌ خاصی‌ - به‌ تابعیت‌ اکتسابی‌ نایل‌ آیند و به‌طور رسمی‌ به‌ امت‌ اسلامی‌ ملحق‌ شوند و طی‌ یک‌ معاهده‌ دوجانبه‌ تابعیت‌ قراردادی‌ کسب‌ نمایند این‌ نوع‌ تابعیت‌ که‌ به‌طور قرارداد دوجانبه‌ تحقق‌ می‌یابد در اصطلاح‌ فقه‌ اسلامی‌ تحت‌ عنوان‌ «ذمه» نامیده‌ می‌شود و کسانی‌ را که‌ چنین‌ پیمانی‌ را با مسلمین‌ امضأ نمایند ذمی‌ می‌گویند. در این‌ معاهده‌ یهودیان‌ و مسیحیان‌ و مجوسیان‌ (آتش‌پرستان) می‌توانند شرکت‌ نمایند و پس‌ از امضأ قرارداد تابعیت‌ (ذمه) به‌ عضویت‌ جامعة‌ بزرگ‌ اسلامی‌ و تابعیت‌ قراردادی‌ امت‌ - قرارداد تابعیت‌ (ذمه) به‌ عضویت‌ جامعة‌ بزرگ‌ اسلامی‌ و تابعیت‌ قراردادی‌ امت‌ - اسلامی‌ درآیند و به‌عنوان‌ متحدین‌ هم‌پیمان‌ در سراسر قلمرو حکومت‌ اسلامی‌ از آزادی‌ و امنیت‌ و حقوقی‌ اجتماعی‌ بر طبق‌ قرارداد (ذمه) برخوردار گردند.

در این‌ پیمان‌ تصریح‌ شده‌ بود که‌ متحدین‌ امت‌ مشخص‌ و متمایزی‌ را تشکیل‌ می‌دهند و یهودی‌ها بر کیش‌ خودشان‌ و مسلمانان‌ بر آیین‌ خویش‌ باقی‌ خواهند ماند و در هر امری‌ که‌ اختلاف‌ نمایند باید به‌ خدا و پیامبرش‌ (قانون‌ اسلام) رجوع‌ نمایند.(11)

بدین‌ ترتیب‌ افراد غیرمسلمان‌ در قلمرو حکومت‌ اسلامی‌ هیچگاه‌ بیگانه‌ و خارجی‌ و اجنبی‌ شمرده‌ نمی‌شوند و عنوان‌ بیگانه‌ در فقه‌ و حقوق‌ اسلامی‌ جای‌ خود را به‌عنوان‌ «متحد» و هم‌پیمان‌ که‌ به‌صورت‌ انسانی‌تر و باشکوهتری‌ جلوه‌ می‌دهد و از آنجا که‌ قرارداد «ذمه» به‌طور دوجانبه‌ و اختیاری‌ منعقد می‌گردد روح‌ وحدت‌ و هماهنگی‌ و پیوند معنوی‌ که‌ از اراده‌ و اختیار سرچشمه‌ می‌گیرد بر روابط‌ مسلمین‌ با متحدینشان‌ سایه‌ای‌ از عطوفت‌ و عدل‌ و انصاف‌ و تعاون‌ می‌گستراند.

امام‌ براساس‌ اصل‌ اسلامی‌ «لا اکراه‌ فی‌ الدین» هنگامی‌ که‌ در پاسخ‌ رسمی‌ به‌ درخواست‌ جمعی‌ که‌ از امام‌ انتظار کار اجباری‌ داشتند این‌ بخشنامه‌ را صادر فرمود که: «انی‌ لا احب‌ ان‌ اکره‌ احداً‌ علی‌ ما یکره» سیاست‌ کلی‌ حکومتش‌ را نسبت‌ به‌ همه‌ کسانی‌ که‌ در قلمرو وسیع‌ حکومتش‌ زندگی‌ می‌کردند و از آن‌ جمله‌ اقلیت‌های‌ دینی‌ مشخص‌ فرمود که‌ هیچ‌ فردی‌ به‌ انجام‌ کاری‌ که‌ دوست‌ نمی‌دارد مجبور نمی‌شود. 

در دوران‌ خلافت‌ علی(ع)، هنگامی‌ که‌ حضرت‌ پیر مرد از کار افتادة‌ نابینایی‌ را می‌بیند که‌ از مردم‌ تقاضای‌ کمک‌ می‌کرد مشاهده‌ نمود بی‌درنگ‌ از حال‌ وی‌ جویا شد و یکی‌ از اطرافیان‌ خود را مأمور رسیدگی‌ به‌ حال‌ و وضع‌ وی‌ نمود. او پس‌ از تحقیق‌ گزارش‌ داد: می‌گویند وی‌ نصرانی‌ است‌ و از مردم‌ درخواست‌ کمک‌ می‌نماید، امام‌ از شنیدن‌ این‌ سخن‌ آثار خشم‌ در چهره‌اش‌ آشکار گردید و فریاد برآورد: او تا جوان‌ بود او را به‌ کار کشیدید و از نیروی‌ او بهره‌ گرفتید و اکنون‌ که‌ پیر و ناتوان‌ گشته‌ وی‌ را به‌ حال‌ خود رها نموده‌ و از احسان‌ و کمک‌ خویش‌ محرومش‌ می‌نمایید؟

آنگاه‌ این‌ فرمان‌ ماندگار را صادر نمود که: «انفقوا علیه‌ من‌ بیت‌المال: برای‌ وی‌ از بیت‌المال‌ مستمری‌ قرار دهید.»(43) بدین‌ ترتیب‌ اقلیت‌های‌ دینی‌ در زمره‌ کسانی‌ قرار می‌گیرند که‌ دولت‌ اسلامی‌ مکلف‌ است‌ طبق‌ قوانین‌ از محل‌ درآمدهای‌ عمومی‌ و درآمدهای‌ حاصل‌ از مشارکت‌ مردم‌ افراد درمانده‌ و محروم‌ را تحت‌ خدمات‌ و حمایت‌های‌ مالی‌ خود قرار داده‌ برای‌ یک‌ یک‌ افراد کشور حداقل‌ زندگی‌ را تأمین‌ نماید و از طریق‌ بیمه‌ و شیوه‌های‌ مناسب‌ و آبرومندانه‌ زندگی‌ آینده‌ آنها را تضمین‌ کند.