مسیح

عیسی سپس صرافان را از معبد دوم بیرون و آن‌ها را متهم می‌کند که معبد را با فعالیت‌های تجاری خود به مقر دزدها تبدیل کرده‌اند. او سپس پیشگویی می‌کند که مصیبت‌هایی چون انبیاء دروغین، جنگ، زلزله، اختلالات آسمانی، آزار مؤمنان، «مکروه ویرانی» و محنت‌های طاقت‌فرسا روی خواهد داد؛ اما پسر انسان سوار بر ابرها خواهد آمد و فرشتگان را خواهد فرستاد تا منتخبان خود را از چهار گوشهٔ عالم از دورترین نقاط زمین تا دورترین حدود آسمان جمع کند. عیسی زمان روی دادن این اتفاقات را «قبل از اینکه زندگی این نسل به سر آید» اعلام می‌کند.[۱۳۶] در یوحنا، بیرون کردن صرافان از معبد در آغاز تبلیغ عیسی اتفاق می‌افتد، نه در انتهای آن


عیسی با بزرگان یهود در زمان‌هایی چون وقتی که آن‌ها صداقت مأموریت او را زیر سؤال می‌برند یا عیسی آن‌ها را ریاکار خطاب می‌کند، به مشکل برمی‌خورد


در روایات هم‌نوا، هفته آخر در اورشلیم پایانی است بر سفر از پیریه به یهودیه که عیسی آن را در جلیل آغاز کرد.[۱۴۶] عیسی سوار بر خری وارد اورشلیم می‌شود 


حکایتی از کتاب زکریا، که در آن پادشاه متواضع یهودیان سوار بر خر وارد اورشلیم می‌شود. چون به اورشلیم نزدیک می‌شود، مردم در راهش پارچه پهن می‌کنند، برگ‌های نخل قرار می‌دهند و بخش‌هایی از مزامیر را می‌خوانند


در میانه‌های هر سه انجیل هم‌نوا دو اتفاق مهم روایت می‌شود: اعترافات پطرس و تجلی عیسی.[۱۴۳][۱۷۸][۱۲۸][۱۲۹] این درحالی است که انجیل یوحنا به این اتفاقات اشاره نکرده‌است.[۱۷۹] پطرس در اعترافات خود خطاب به عیسی می‌گوید: «تو مسیح هستی، پسر خدای زنده!»[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲] عیسی به پطرس تبریک می‌گوید که «پدر من که در آسمان است، این حقیقت را بر تو آشکار کرد.»[۱۸۳][۱۸۴] پس از اعترافات پطرس، عیسی به شاگردانش از مرگ قریب‌الوقوع خود و برخاستنش از مرگ می‌گوید


در تجلی عیسی، او پطرس را به همراه دو حواری دیگر با خود به بالای کوهی می‌برد[۱۲۸][۱۲۹][۱۴۳] و آنجا در حضور آن‌ها، ظاهر عیسی دگرگون می‌شود: «چهره‌اش نظیر خورشید درخشان بود و لباسش مانند نور، سفید شده بود. در این زمان، موسی و ایلیا در برابر چشمانشان ظاهر شدند و با عیسی مکالمه کردند.»[۱۸۸] سپس ابری درخشان ظاهر می‌شود و ندایی از آن می‌آید: «این است پسر من، محبوبم، که از او خشنود هستم؛ به او گوش فرا دهید


در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شده‌اند که عیسی آن‌ها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را ثابت کند؛[۱۷۰][۱۷۱] اما در اناجیل هم‌نوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۷۰] و جواب داد: «نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند! امّا آیتی به آن‌ها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود


در اناجیل هم‌نوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان می‌دهند و از او می‌خواهند بیمارانشان را شفا دهد، اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۷۲] یکی از مشخصه‌های تمام معجزات عیسی این است که او آن‌ها را آزادانه انجام می‌دهد و هرگز در ازای آن‌ها پولی درخواست نمی‌کند


در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، می‌کند.

عیسی مسیح

هر چهار انجیل متعارف مصلوب شدن عیسی را روایت کرده‌اند. بعد از محاکمه‌ها، عیسی را درحالی‌که صلیب خود را حمل می‌کرد به گلگتا بردند؛ مسیری که طی کردند را به صورت سنتی راه اندوه می‌نامند. بنا به سه انجیل هم‌نوا، رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند.[۲۳۲][۲۳۳] در لوقا، عیسی به زنانی که به دنبالش می‌آمدند و گریه می‌کردند می‌گوید «برای من گریه نکنید، بلکه به خاطر خود و فرزندانتان اشک بریزید.»[۲۳۴] در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد.


بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباس‌هایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره می‌کردند. همزمان با عیسی، دو دزد را هم مصلوب کردند. در متی و مرقس، آن دزدها نیز به تمسخر عیسی دست زدند. در لوقا، یکی از آن دزدها عیسی را سرزنش می‌کند که اگر مسیح هستی، خودت و ما را نجات بده، اما دیگری از عیسی دفاع می‌کند.[۲۳۲][۲۳۵][۲۳۶] عیسی به دومی می‌گوید: «امروز با من در بهشت خواهی بود.» بنا به یوحنا، مادرش مریم و «شاگردی که دوست می‌داشت» هم خود را در زمان تصلیب خود را به آنجا رساندند. عیسی از شاگرد موردعلاقه خود می‌خواهد که از مادرش مراقبت کند


سربازان رومی به جهت آن‌که مرگ را تسریع کنند، پاهای آن دو دزد را شکستند اما با عیسی چنین نکردند، چون زمانی که به او رسیدند، دیدند مرده‌است. در یوحنا، یکی از سربازان نیزه‌ای به پهلوی عیسی فرومی‌کند که از آن خون و آب فواره می‌زند.[۲۳۷] در روایات هم‌نوا زمانی که عیسی می‌میرد، پرده معبد به دو نیم پاره می‌شود. در متی، زلزله‌ای باعث گشوده شدن قبرها می‌شود. در مرقس و متی، فرمانده سربازان رومی که از این اتفاقات وحشت‌زده شده بود، می‌گوید: «به راستی او پسر خدا بود.


مطابق یکی از سنت‌های عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت می‌خواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۲۷] مردم تحت تأثیر ریش‌سفیدان، درخواست می‌کنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۲۸] پیلاطس تقصیرنامه‌ای به زبان‌های عبری، لاتین و یونانی می‌نویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۲۹] آنگاه عیسی را به سربازان می‌دهد تا او را مصلوب کنند. آن‌ها تاجی از خار بر سر او می‌گذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» می‌خوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را می‌زنند


علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، می‌برند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۱۷] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر می‌شود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست، اما به‌طور صریح هم انکار نمی‌کند که پادشاه یهود است.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیله‌ای بودن عیسی،[۲۲۳][۲۲۴] دستور می‌دهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۲۵] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمی‌دهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و لبامی شاهانه به او می‌پوشانند تا چون یک پادشاه به نظر برسد، سپس او را دوباره نزد پیلاطس می‌فرستند.[۲۲۶] پیلاطس بزرگان یهود را فرامی‌خواند و به آن‌ها اعلام می‌کند «من این مرد را مجرم نیافتم


در محاکمه‌ها، عیسی به ندرت صحبت می‌کند، از خود دفاعی نکرده و جواب‌های پراکنده و غیرمستقیمی به سوالات کاهنان می‌دهد که باعث می‌شود یکی از افسران به او سیلی بزند. در متی، عدم جواب دادن توسط عیسی باعث می‌شود قیافا از او سؤال کند «جوابی نداری؟»[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] در مرقس، کاهن اعظم سپس از عیسی می‌پرسد: «آیا تو مسیح، فرزند خدای متبارک هستی؟» عیسی پاسخ می‌دهد: «هستم» و بعد پیشگویی می‌کند که تو آمدن پسر انسان، در دست راست خدای قادر و بر ابرهای آسمان را خواهی دید.[۲] این باعث می‌شود قیافا گریبان خود را چاک دهد و عیسی را به کفر متهم کند. در متی و لوقا، جواب عیسی مبهم‌تر است:[۲][۲۱۸] در متی پاسخ می‌دهد «تو خود چنین گویی» (۲۶:۶۴) و در لوقا «تو می‌گویی که من هستم.» 


در یوحنا، عیسی برای خلاصی از مصلوب‌شدن دعا نمی‌کند، بلکه این انجیل او را به‌گونه‌ای می‌نمایاند که ضعف‌های انسانی بر او تأثیری ندارند.[۲۱۰] افرادی که به دنبال دستگیری عیسی آمده‌اند، سربازان رومی و نگهبانان معبد هستند.[۲۱۱] در یوحنا، یهودا عیسی را نمی‌بوسد بلکه عیسی شخصاً هویت خود را فاش می‌کند و زمانی که چنین می‌شود، سربازان و افسران بر روی زمین می‌افتند. در این انجیل، آن حواری که با شمشیر خود گوش یکی از آن‌ها را می‌برد، پطرس است و عیسی پس از آن از وی می‌خواهد دست نگه دارد


مطابق روایات هم‌نوا، عیسی و پیروانش به باغ جتسیمانی می‌روند، جایی که عیسی دعا می‌کند «ای پدر! این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار» و چنان از کشمکش روحی عذاب می‌کشد که «عرقش نظیر قطره‌های درشت خون بر زمین می‌افتد.» بعد، یهودا به همراه گروهی مسلح که توسط کاهنان اعظم، کاتبان و ریش‌سفیدان فرستاده شده‌اند، سرمی‌رسد. یهودا عیسی را می‌بوسد تا افراد او را بشناسند و آنان نیز عیسی را دستگیر می‌کنند. در تلاش برای جلوگیری از دستگیری، یکی از شاگردان عیسی که نامش ذکر نشده، با شمشیر گوش یکی از حاضران را می‌برد. پس از دستگیری عیسی، شاگردانش به اختفا می‌روند و زمانی که از پطرس دربارهٔ عیسی سؤال می‌شد، سه مرتبه انکار می‌کند که او را می‌شناسد. بعد از انکار سوم، پطرس بانگ خروس را می‌شنود و پیشگویی عیسی را به خاطر می‌آورد؛ سپس «زارزار اشک می‌ریزد.

در هر چهار انجیل، عیسی پیش‌بینی می‌کند تا قبل از طلوع آفتاب و بانگ خروس، پطرس سه مرتبه او را انکار خواهد کرد.[۲۰۲][۲۰۳] در لوقا و یوحنا، این پیش‌گویی در زمان شام انجام می‌شود و در متی و مرقس بعد از آن؛ همچنین عیسی پیشگویی می‌کند که همه حواریونش او را تنها خواهند گذاشت.[۲۰۴] انجیل یوحنا تنها انجیلی است که می‌گوید عیسی پاهای حواریونش را بعد از شام شست

انجیل یوحنا از دو اتفاق دیگر قبل از هفته مقدس خبر می‌دهد.[۱۱۶] در العیزریه عیسی لازاروس را از مرگ برمی‌خیزاند. این آیت محکم[۹۳] باعث تنش با مقامات محلی می‌شود[۱۴۶] و آنان برای قتل عیسی توطئه‌چینی می‌کنند.[۱۱۶] بعد در موقع شام، شش روز پس از عید پسخ، مریم بیت‌عنیایی پاهای عیسی را «عطری گران‌بها از سنبل خالص» عطرآگین کرده و با موهای خود خشک کرد.[۱۹۵] پس از این اتفاقات است که عیسی وارد اورشلیم می‌شود.[۱۱۶] در زمان ورود او، مردم به استقبالش آمده و تشویقش می‌کنند که باعث دشمنی بیشتر بزرگان شهر با عیسی می‌گردد.[۱۴۶] انجیل یوحنا سپس شام آخر را روایت می‌کند

عیسی مسیح

محققان مدرن اتفاق نظر دارند که عیسی در جلیل و یهودیه زندگی کرد و برای تبلیغ یا تحقیق راهی جای دیگری نشد.[۳۰۰] آن‌ها معتقدند که عیسی با بزرگان یهودی دربارهٔ موضوع خدا بحث کرد، عده‌ای را مداوا کرد، آموزه‌های خود را در قالب مثل‌ها عرضه کرد و پیروانی برای خود دست و پا کرد.[۲۵۸] منتقدان یهودی عیسی معتقد بودند تبلیغ عیسی یک رسوایی است زیرا او با گناه‌کاران هم‌غذا می‌شد، با زنان صمیمی می‌شد و به پیروانش اجازه می‌داد در روز شبات کار کنند.[۶۱] بنا به سندرز، پذیرفتنی نیست که اختلاف نظر بر سر تفسیر شبات و قانون موسی باعث شود مقامات یهودی خواستار مرگ عیسی شوند


بسیاری از پژوهشگران مدرن توافق دارند که پدر عیسی، یوسف نجار، قبل از اینکه او تبلیغ خود را آغاز کند، مرد. انجیل‌ها اصلاً به یوسف در زمان تبلیغ عیسی اشاره نمی‌کنند. مرگ یوسف می‌تواند دربارهٔ خطاب‌شدن عیسی با لفظ «عیسی پسر مریم» در مرقس ۶:۳ شفاف‌سازی کند، چرا که پسرها را معمولاً با نام پدرشان خطاب می‌کردند


بنا به گفته تیسن و مرتس، برای رهبران کاریزماتیک چون عیسی، معمول است که با خانواده‌هایشان به مشکل بخورند.[۲۸۰] در انجیل مرقس، خانواده عیسی دچار این بیم می‌شوند که او دیوانه است. این قسمت را یک اتفاق تاریخی می‌دانند، زیرا بعید است که توسط مسیحیان اولیه ساخته شده باشد.[۲۸۱] پس از مرگ عیسی، بسیاری از اعضای خانواده‌اش به جنبش مسیحی پیوستند.[۲۸۰] برادرش، یعقوب، به یکی از رهبران کلیسای اورشلیم تبدیل شد


عیسی یک یهودی اهل جلیل بود،[۹۹] در حدود سال‌های آغازین قرن اول متولد شد و در ۳۰ یا ۳۳ پس از میلاد در یهودیه کشته شد.[۲۵۷] توافقی میان محققان وجود دارد که عیسی یکی از معاصران یحیی بود و توسط بخشدار رومی یهودیه، پونتیوس پیلاطس، که از ۲۶ تا ۳۶ میلادی این منصب را داشت، مصلوب شد.[۲۵۸]

اناجیل چند اشاره به سال تولد عیسی ارائه می‌کنند. بنا بر متی ۲:۱، تولد عیسی در زمان پادشاهی هیرود بزرگ که در سال ۴ میلادی درگذشت، اتفاق افتاد. به گفته لوقا ۱:۵، هیرود اندکی پیش از تولد عیسی مرد؛[۲۵۹][۲۶۰] هرچند همین انجیل زایش عیسی را همزمان با سرشماری مالیاتی کوئیرینیوس که ۱۰ سال بعد از مرگ هیرود اتفاق افتاد، می‌داند.[۲۶۱][۲۶۲] لوقا ۳:۲۳ متذکر می‌شود که عیسی در زمان آغاز تبلیغ ۳۰ ساله بود که بنا به گفته اعمال رسولان ۱۰:۳۷ و ۱۰:۳۸، پس از تبلیغ توسط یحیی انجام شد؛ دوران ابلاغ یحیی بنا به گفته لوقا ۳:۱ و ۳:۲، در پانزدهمین سال امپراتوری تیبریوس آغاز گردید که برابر می‌شود با ۲۸ یا ۲۹ میلادی.[۲۶۳][۲۶۴] با ترکیب گفته‌های اناجیل و اطلاعات تاریخی، بیشتر پژوهشگران به این نتیجه رسیده‌اند که تولد عیسی باید بین سال‌های ۶ تا ۴ قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد،[۲۶۴][۲۶۵] هرچند گروهی دیگر بازه بزرگ‌تری را محتمل می‌دانند.


در سال ششم میلادی، یهودیه، ادوم و سامریه که پیش از آن پادشاهی‌های تابع امپراتوری روم بودند، با یکدیگر ادغام شدند و استان رومی یهودیه شکل گرفت. به جای یک پادشاه تابع، یک بخشدار رومی بر آن سرزمین حکومت می‌کرد. قیصریه دریایی مرکز حکومت آن بخشدار بود و به کاهن اعظم اسرائیل اجازه داده شده بود بر اورشلیم حکومت کند. بخشدار زمانی که احساسات دینی و ملی در جریان مراسم‌های دینی باعث آشوب و شورش می‌شد، به اورشلیم می‌رفت. قلمروهای یهودی جلیل و یهودیه توسط سرزمین‌های غیر یهودی احاطه شده بودند اما رومی‌ها به یهودیان اجازه دادند که به صورت قانونی و فرهنگی مجزا باقی بمانند


بعد از زندگی عیسی پیروانش، چنان‌که در باب‌های اول اعمال رسولان توصیف شده‌است، همگی از طریق تولد یا ایمان آوردن یهودی بودند که کتاب مقدس آنان را «تازه‌وارد» یا «غریبه»[۲۴۷] و مورخان «مسیحیان یهودی» می‌خوانند. پیام اولیه انجیل‌ها به صورت شفاهی و احتمالاً به زبان آرامی[۲۴۸] و سپس یونانی منتقل می‌شد.[۲۴۹] بنا به اعمال رسولان و نامه به غلاطیان، اولین جوامع مسیحی در شهر اورشلیم واقع بودند و از جمله رهبرانشان پطرس، یعقوب برادر عیسی و یوحنا بودند


پولس بعد از ایمان‌آوردن، بر خود لقب «رسول جنتیل‌ها (غیریهودیان)» می‌نهند و مسیحیت را میان آنان تبلیغ می‌کند. گفته شده‌است که تأثیر پولس بر تفکرات مسیحی از همه نویسندگان عهد جدید بیشتر بوده‌است.[۲۵۲] تا آخر قرن اول میلادی، مسیحیت از دیدگاه مسیحیان و غیرمسیحیان به دینی مستقل از یهودیت که خود در قرون بعد از نابودی معبد دوم در حال تکامل و توسعه بود، بدل شده بود.[۲۵۳]

چندین نقل‌قول از عهد جدید و دیگر متون مسیحی قرون اولیه نشان می‌دهد که مسیحیان نخستین به‌طور معمول کتاب مقدس عبری را از متون مقدس خود به حساب می‌آوردند و معمولاً ترجمه‌های یونانی و آرامی آن را می‌خواندند.[۲۵۴]

مسیحیان اولیه تعداد زیادی اثر دینی، از جمله آن‌هایی که در عهد جدید قانونی فهرستشان آمده‌است، به نگارش درآوردند. متون قانونی، که منابع اصلی استفاده شده توسط مورخان جهت شناخت شخصیت تاریخی عیسی و متون مقدس مسیحی هستند، احتمالاً بین سال‌های ۵۰ تا ۱۲۰ م نوشته شده‌اند

در متی، گور توسط نگهبانان محافظت می‌شود. فرشته‌ای از بهشت آمده و قبر را می‌گشایند که سبب از هوش رفتن نگهبانان از ترس می‌شود. عیسی بعد از اینکه مریم مجدلیه و «آن یکی مریم» از قبر بازدید کردند، بر آن‌ها ظاهر می‌شود. سپس به سراغ یازده حواری باقی مانده در جلیل می‌رود و به آن‌ها این وظیفه را محول می‌کند که همه ملل را به نام پدر، پسر، روح‌القدس تعمید دهند

در مرقس سالومه و مریم مادر یعقوب (یکی از حواریون عیسی) مریم مجدلیه را در بازدید از قبر عیسی همراهی می‌کنند. در گور مرد جوانی در لباس سفید که یک فرشته بود، به آن‌ها می‌گوید که عیسی همانگونه که به حواریونش گفته بود (باب ۱۴٫۲۸)، با آن‌ها در جلیل دیدار خواهد کرد

مریم مجدلیه (در انجیل یوحنا به تنهایی، اما در اناجیل هم‌نوا به همراه زنان دیگر) در صبح یکشنبه بر سر گور عیسی می‌رود و از خالی یافتن آن متعجب می‌شود. علی‌رغم تعلیمات عیسی، شاگردانش متوجه نشده بودند که قرار است او دوباره برخیزد.

در همان روز، یوسف الرامی با اجازه پیلاطس و کمک نیقودیموس، جنازه عیسی را از صلیب پایین می‌آورد، «به رسم تدفین یهودی با عطریات در کفن می‌پیچد» و در مقبره تازه کنده‌شده‌ای قرار داد. در متی، کاهنان اعظم یهودی به نزد پیلاطس می‌روند و از او می‌خواهند نگهبانانی تا روز سوم برای قبر بگمارد. پیلاطس پاسخ می‌دهد «چنان‌که صلاح می‌دانید از آن قبر حفاظت کنید.» آنان نیز قبر را مهر و موم کرده و نگهبانی برای آن گذاشتند


عیسی مسیح در عقاید و نظرات مختلف

 برخی مسلمانان که به غالیان شهرت دارند، صحت تاریخی تصلیب عیسی را قبول داشتند، هر چند معتقد بودند تنها جسم زمینی او روی صلیب مرد و ماهیت خدایی او (روحش) زنده ماند و به بهشت رفت و در نتیجه، مرگش ظاهری بود




بنا به گفته سندرز، عیسی در نظر محققان مؤسس «جنبشی جهت نو شدن در چارچوب یهودیت» به‌شمار می‌آید. یکی از معیارهایی که برای تشخیص جزئیات تاریخی در «جستجوی سوم» برای یافتن عیسی، به کار رفته‌است معیار «قابل قبول بودن» روایات است، بدین معنا که با زمینه یهودی عیسی و تأثیر او بر مسیحیت هم‌خوانی داشته باشد. یک اختلاف در تحقیقات معاصر در ربط با عیسی این است که آیا او واعظی آخرالزمانی بوده‌است یا خیر. توافق مورد قبول اکثر محققان این است که او مانند یحیی و پولس واعظی بود که آمدن آخرالزمان را وعده می‌داد، اما برخی از محققان اهل آمریکای شمالی، مانند بورتون ماک و جان دومینیک کروسان، معتقدند که عیسی بیشتر به حکیمی کلبی می‌مانست.[۳۲۹] علاوه بر نمایاندن عیسی چون واعظی آخرالزمانی، معالجی کاریزماتیک یا فیلسوفی کلبی، برخی از محققان او را مسیح واقعی یا پیامبر برابری‌طلب خواهانِ تغییر اجتماعی به‌شمار می‌آورند.[۳۳۰][۳۳۱] روی هم رفته، تصاویر تاریخی مختلفی که از عیسی رسم می‌شود، در بیشتر موارد با یکدیگر همپوشانی دارند و محققانی که با یک جنبه مخالفند، ممکن است با یک جنبه دیگر موافق باشند


عیسی وعده می‌داد که یک شخصیت آخرالزمانی، به‌نام «پسر انسان»، به‌زودی با قدرت و جلال سوار بر ابرها خواهد آمد تا برگزیده‌شدگان را از چهار سوی جهان گرد آورد. عیسی از خودش هم با عبارت «پسر انسان» یاد می‌کرد اما محققان مطمئن نیستند که این دو یکی باشند. پولس و دیگر مسیحیان اولیه معتقد بودند که «عیسای برخاسته از مرگ» همان «پسر انسان» است


بارت اهرمان استدلال می‌کند که عیسی خود را مسیح می‌دانست، اما نه به مفهومی که بسیاری از مردم تصور می‌کنند،[۳۱۳] بلکه بدین معنا که او در نظم سیاسی جدیدی که خدا آن را آغاز خواهد کرد، پادشاه خواهد بود

به گفته اهرمان، عیسی تصور می‌کرد تمرکز همه بر ملکوت الهی است، نه چیزهایی در زندگی زمینی.[۳۰۲] او دربارهٔ هلاخا (قانون یهودی) تعلیم می‌داد، به دنبال درک مفهوم واقعی آن بود و برداشت‌هایش بعضاً با سنت‌های دیگر متضاد بود.[۳۰۳] عیسی عشق را در مرکز قانون یهودی قرار داد و پیروی از آن قانون را ضرورتی آخرالزمانی می‌دانست.[۳۰۳] آموزه‌های اخلاقی او شامل بخشش، قضاوت نکردن دیگران، دوست داشتن دشمنان و اهمیت دادن به فقرا بود