دیگر بار درختی بشو اگر صدای ریشه آن تبر نیست .آن که درخت بکاشت ریشه در روح دیگری همی کند که ببار آورد زندگانی,ما سمفونی عشق را بکاشتیم و نهال های آن نوبرانه ای عاشقانه هست.زمین وسعت دلتنگی آدمهاست.شاید این قصه نوشته ای خواناست.زندگی آنقدر وسیع بود که خود را میان شاخساران آرامش گم کردیم.زندگی شهری ما بعد درون آهن زنگی.آجرک های رنگی.میان بوته ای پر از دلتنگی.
حسام الدین شفیعیان