اگر من یک حصار کشیدم و گفتم فقط اندیشه من درست ترین اندیشه جهانست و همه اندیشه ها غلط.غرور را بیدار کردم در درونم.اگر اما من فکرم و اندیشه ام را ارائه دادم و بی کلک و با خلوص باشد دیگری تفکر دارد و بینش.اما اگر من در بستم.و غرور گفتم بقیه تفکر ندارند یعنی من قفلی زدم بر تفکر خودم.و حصار کشیدم.اما بر خورد متواضعانه برخورد با منش پهلوانی بهتر از قهرمانیست قهرمان شدن یک امر هست پهلوان شدن امری دیگر.اما اینکه دیگری در را بست بر روی من قفل زد رو حصار قبیله ای افتاده. و نمودار روشنایی را حصار کشیده.نو شدن یعنی افکارم را آپدیت مرتب کنم در همان کلام با نو شدنی از آن کلام که بذر نو شدن مرتب آن ماحصل همان بذر در نمودار بازخورد در همه زمانها باشد.همان بذرست اما بذری نو به نو در رشد همان بذر.اگر برخورد قهر آمیز خساست وار بد اندیشی یا اندیشه تو با من فرق دارد تو مرا اذیت میکنی قفل بزنم.یعنی من تحمل مصیبت و زجر را ندارم و آسایش حصاری را خواستارم.اما اگر این بذر نمودار درون دیگری که تو آن اندیشی من این اندیشم من این گویمو تو آن گویی من و گفتمان شکل گیرد.دیگر قرار نیست من یا تو برنده بشویم قرار هست تفکر ما بدون رقابت زمینی جنبه حقیقت و روشنایی آسمانی را بگیرد.زیرا جلال و عظمت خداوند را در جلال آن و عظمت آن روشن بینانه با هم تفکر و گفتمان میکنیم.مسیر هموار خیلی قشنگه اما شکننده میشویم اما مسیر سخت استقامت را بالا برده و درونمان را قوی میکند که نشکنیم که نبریم که زود قضاوت نکنیم که در پر قو باشیم و بگیم تو هم رو خشت سنگ مثل من باش من قو اندیشم تو سنگ افتادی من لگدم بهت بزنم.آفرین خیلی برنده شدید آفرین خیلی قشنگ نمودار کردید آفرین خیلی قشنگ نجات بخشی کردید آفرین امنید آفرین امنیت را زمینی دیدید اما امن ترین نقطه برای انسان خداوند هست.دستانت را باز کن آغوش آسمان زیباترین آغوش الهی هست از پروازی مطمئن به سمت ملکوت بی زوال الهی.