حدیث امام حسین (ع)

عبادت تجار، بندگان و آزادگان‏

«إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ».

امام حسین (ع) فرمود: «گروهى خدا را از روى میل به بهشت عبادت مى‏کنند، که این عبادت تجارت‏کنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى‏پرستند و این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شایستگى مى‏پرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است».

(تحف العقول، ص ۲۷۹ ح۴ )

از آدم تا خاتم پس پیمبر گفت با آن بندیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان ===================== قرآن کریم-سوره یعکاس-حسام الدین شفیعیان ===================== شب تاریک و بیم موج

امام حسین علیه‌السلام

واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهم‌ترین بخش از زندگینامه او به شمار می‌آید. بر پایه برخی گزارش‌ها، امام حسین(ع) پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است.[یادداشت ۳] این واقعه در پی خودداری او از بیعت با یزید رخ داد. حسین(ع) که به دعوت کوفیان، همراه خانواده و یارانش به سوی این شهر حرکت کرده بود، در منطقه‌ای به نام ذو حسم با سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی رو به رو گردید و مجبور شد مسیر حرکت خود را تغییر دهد

به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم‌ به کربلا رسیدند[۱۷۶] و فردای آن روز سپاهی چهار هزار نفری از مردم کوفه به فرماندهی عمر بن سعد وارد کربلا شد.[۱۷۷] بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکره بین حسین بن علی و عمر سعد انجام شد؛[۱۷۸] اما ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد

عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد؛ ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت.[۱۸۰] شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد؛ ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تأکید کردند.[۱۸۱]

صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند.[۱۸۲] در طی جنگ، حر بن یزید از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.[۱۸۳] پس از کشته شدن یاران، خویشانِ امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود[۱۸۴] و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذی‌الجوشن[۱۸۵] و به نقلی سنان بن انس[۱۸۶] سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد

عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوان‌های او را درهم‌شکستند.[۱۸۸] زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که آن روز بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند.[۱۸۹] پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر[۱۹۰] از یارانش، روز ۱۱[۱۹۱] یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محلِ شهادت به خاک سپرده شد

حسین (ع) مشعل هدایت را در زمانه ای برافراشت که تاریکی و انحراف، مردم و حاکمان را اسیر خود ساخته بود. پاها از حرکت در صراط مستقیم باز مانده بود و غفلت تام و تمامی، همه چیز را از معنی، تهی ساخته بود. غروبِ خورشیدِ حقیقت، از پشت کوههای بلند ظلم دیده می شد و مردم بی آنکه پنجه در تکیه گاهی مطمئن انداخته باشند در فضای غبارآلود نفاق و تباهی، حرکت می کردند.

در اوضاع حاکم آن زمان، دین، زندگی، رهبری و همه امور، معنی واژگونه ای پیدا کرده بود و دستهای آلوده کنندهِ حکومت، تلاش می کرد تا همه مناسبات پلید را، در پوشش و ظاهری فریبنده، زیبا جلوه دهد. گویی همگان دست در دست هم داده بودند تا بر اندام دروغ و نیرنگ، لباس راستی و درستی بپوشانند.

اگر بگوییم حسین (ع) تنها متعلق به مسلمانان است به بیراهه رفته ایم. آنچنان که در مراسم اربعین حسینی می بینیم که از مذاهب مختلف و آیین های گوناگون از کشورهای اروپایی، امریکایی و شرق آسیا در راهپیمایی اربعین حاضر می شوند. موکب و حسینیه مسیحیان به نام "عیسی بن مریم" که در راه رسیدن به کربلا به زائران خدمت رسانی می کند، از نمونه های آن است. نمونه ی دیگر، کارکنان بودائی شرکت "ترایم" از چین هستند که در مراسم اربعین حضور دارند. آنها به احترام سید و سالار شهیدان، أبا عبدالله الحسین (ع) کار خود را برای چند روز تعطیل می کنند و با برپایی یک ایستگاه صلواتی، به خدمت کردن به زائرین امام حسین (ع) که با پای پیاده به سمت کربلا در حرکت هستند، می پردازند. آنها در این ایستگاه صلواتی به مردم آب، چای، میوه و حتی شارژ تلفن همراه می دهند تا زائران بتوانند نیازهای خود را برطرف کنند.

 مدیر شرکت "ترایم" می گوید: "امام حسین مرد بزرگی بود. ما می دانیم حسین کیست و چه حادثه ای برای او رخ داد. ما خود را با این مردم (زائرین) یک خانواده می دانیم و با آنان ابراز همدردی می کنیم." اینها نمونه های کوچکی از عاشقان حسین (ع) در سراسر دنیا هستند که مسلمان هم نمی باشند. این حرارت عشق حسین است که در جهان پیچیده و هر انسانی که گرمای این عشق را حس کند مجذوب آن می شود.

«دیانا ترانکو» که در خانواده ای مسیحی در ایالت تگزاس به دنیا آمده و بزرگ شده است به تازگی به دین اسلام روی آورده است. او که شیفته ی شخصیت امام حسین (ع) است، می گوید: "حرکت و اراده امام حسین(ع) برای احیا حقیقت بود. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت زنده بماند. در این موضوع ابعاد فکری و عقلی عجیبی نهفته است و مهم ترین دلیل مسلمان شدن من هم همین بود. به نظر من امام حسین(ع)، شخصیتی جهانی دارد."

مبحث کربلا و عاشورا فقط مختص به شیعیان نیست و مودت به امام حسین(ع) محور وحدت مسلمانان است. امام حسین (ع) و شهادت مظلومانه خود، جلوی بزرگترین انحرافات که در سیره پیامبر و دین خدا ایجاد شده بود، گرفت. امام حسین(ع) با خون خود غبارهایی که بر عقیده اسلامی نشسته بود پاک کرد. این فداکاری بزرگ، مسلمانان از فرقه های گوناگون را در برابر امام حسین به خشوع وا می دارد و دلهای مسلمین را به یکدیگر نزدیک می کند.

پیش از شهادت امام حسین(ع) شکافی ژرف و عمیق میان مسلمانان ایجاد شده بود. گروهی عثمانی شده بودند و گروهی علوی. حرکت آزادی خواهانه امام حسین(ع) این شکاف را برداشت و آزاد مردی همچون زهیر*، که بزرگ عثمانیان بود و مرد نامی آن ‌ها، به امام حسین(ع) پیوست و سردار نام‌دار سپاه حسین گردید.

هم اکنون نیز، حسین(ع) کلید وحدت اسلام و کلید مِهر مسلمانان به یکدیگر است. شور و عشق حسینی، تیرگی ‌های درونی که در میان مسلمانان است از دل می‌ زداید

امام حسین علیه‌السلام

معاویه برای زیر نظر داشتن امام حسین (ع)، فعالیتها و ملاقاتهای او را توسط مأمورانش کنترل می‌کرد. پس از شهادت حجر که مردم کوفه نزد امام (ع) آمد و شد می‌کردند، مروان حکم، حاکم مدینه گزارش آن را به معاویه داد و از وی کسب تکلیف کرد. دینوری می‌نویسد: «معاویه برای او نوشت در هیچ کاری متعرض حسین (ع) مشو که او با ما بعیت کرده است و بیعت ما را نخواهد شکست و از پیمان تخلف نخواهد ورزید.» (دینوری، 272).
هیچ یک از تاریخ نگاران تصریح نکرده‌اند که امام حسین (ع) با معاویه بیعت کرده است. به نظر می‌رسد که معاویه پیمان صلح با امام حسین (ع) را حمل بر بیعت ایشان کرده و شاید هم به رغم عدم بیعت آن حضرت با او می‌خواسته است ظواهر را حفظ کند. معاویه در پاسخ امام نامه‌ای نوشت و چند نکته را یادآور شد. نخست آنکه بیعت آن حضرت و لزوم وفاداری به آن را یادآوری کرد. دوم این که وانمود کرد حق آن حضرت را رعایت کرده و اگر امام (ع) بخواهد با او مکر کند، او نیز با وی مکر خواهد کرد. سوم این که وی را از فریب فرومایگان (مردم کوفه) بر حذر داشت. امام حسین (ع) برای او نوشت: «من نمی‌خواهم با تو جنگ و بر خلاف تو قیام کنم.» (همانجا). بلاذری که پاسخ کامل امام حسین (ع) را به معاویه ضبط کرده، در ادامه می‌نویسد: «من به جنگ و دشمنی با تو برنخاسته‌ام و از این که این کار را ترک گفته و کمر به مخالفت تو و یاران ظالم و خلافکار تو که طرفداران ظلم و اعوان شیطان رجیم‌اند نبسته‌ام، از خداوند بیمناکم… مگر تو نیستی قاتل حجر بن عدی و اصحاب او؟ آن مردان عابد و خاشع که بدعت را بزرگ می‌شمردند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند. با آنکه پیمانهای محکم و عهدهای مؤکد با آنان بسته بودی، از روی دشمنی و ستمگری آنها را کشتی و بر خداوند جرأت ورزیدی و عهد او را سبک شمردی. مگر تو نیستی قاتل عمرو بن حمق، آن بزرگمردی که عبادت خدا جسم او را فرسوده و پوست او را افسرده بود. با اینکه با او آنچنان عهد و پیمانی بسته بودی که اگر با غزالان بسته می‌شد، از سر کوهها فرود می‌آمدند. مگر تو نیستی که در عهد اسلام، زیاد را به خود منسوب ساختی و چنین نمودی که پسر ابوسفیان است؟ با آنکه رسول خدا (ص) حکم فرموده است که «فرزند از بستر است و زناکاره را جز سنگ نصیبی نیست» وسپس او را بر اهل اسلام مسلط ساختی که ایشان را بکشد و دست و پای آنان را قطع کند و بر شاخه‌های نخل بیاویزد. سبحان الله ای معاویه! گویا تو از این امت نیستی و اینان از تو نیستند.» (بلاذری، 3/153 و 154؛ ابن قتیبة، 1/201 و 202؛ امینی، 20/66 و 67؛ آل یاسین، 418 ـ 416؛ سپهر، 6/157 و 259).

این شدیدترین نامه‌ای است که می‌توان به رئیس یک حکومت نوشت و بدون هیچ ترس و واهمه، جنایتهای او را یادآور شد. شاید کسانی که از خوی پلید معاویه آگاهی نداشته باشند تصور کنند که این حلم و بردباری معاویه بود که امام (ع) به خود اجازه داد این گونه براو بتازد. لیکن این امر حاکی از شجاعت و جسارت امام‌ حسین (ع) بود که هرگاه فرصتی به دست می‌آورد، جنایتهای آنها را بر ملا می‌ساخت و این امر در مبارزات امام (ع) علیه ولیعهدی یزید به خوبی روشن است.

امام حسین (ع) نه تنها خلافت یزید را مصیبتی برای مسلمانان می‌دانست، بلکه به معاویه هشدار داد که بار گناهانش در آخرت، دامن‌گیر او خواهد شد. 

معاویه متناسب با وضع موجود از امام (ع) تجلیل می‌کرد و یا او را مورد تهدید و بی‌مهری قرار می‌داد. این امر بدان سبب بود که نمی‌خواست خود را با بنی‌هاشم و شیعیان درگیرکند؛ زیرا خاطره‌های تلخی از این‌رو در رویی‌ها در ذهن داشت. 

کار بیعت گرفتن برای یزید از مخالفان، با مرگ معاویه عقیم ماند و معاویه که می‌دانست از این ظاهر سازی‌ها طرفی نبسته و مخالفان بر موضع خود استوارند و اگر یزید بر آن پافشاری کند، منجر به درگیری میان آنها خواهد شد و این چیزی بود که معاویه همواره از آن پرهیز می‌کرد؛ از این رو در لحظات آخر عمر، به یزید در مورد مخالفان رهنمودهایی داد. از جمله در مورد امام حسین (ع) گفت: «حسین بن علی مردی است کم خطر و امیدوارم خدا او را به وسیلة کسانی که پدرش را کشتند و برادرش را بی‌کس گذاشتند، از پیش بردارد. نسبت بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد (ص) چنان می‌بینیم که مردم عراق او را به قیام وا می‌دارند. اگر به او دست یافتی گذشت‌ کن که اگر من باشم، گذشت می‌کنم.» (طبری، 7/2888 و 2886؛ ابن ‌اعثم، 813 و 816 و 817؛ نخجوانی، 62؛ بلاذری، 1/144؛ ذهبی، 5/7). یزید که تجربة سیاسی و عاقبت‌اندیشی پدر را نداشت، توجهی به اندرزهای معاویه نکرد و آن فاجعه بزرگ در جهان اسلام مرتکب شد. مغیرة بن شعبه که نامزدی یزید را برای خلافت نزد معاویه مطرح کرد، به یاران خویش گفت: «من پای معاویه را در یک گودال بسیار عمیق نهاده‌ام واین کار برای امت محمد(ص) بسیار سخت و ناگوار است و شکافی ایجاد کردم یا چاکی زدم که هرگز پینه بردار نخواهد بود.» (ابن اثیر، 5/52).

امام حسین (ع) همانند پدرش امام علی (ع) و برادرش امام حسن (ع)، معاویه را غاصب خلافت می‌شناخت و مبارزه علیه او را بر خود فرض می‌دانست؛ ولی با توجه به اینکه معاویه با بهره‌‌گیری از نیرنگ‌ها و تبلیغات ویرانگر، فضای جامعه را آشفته کرده بود و تمام امکانات جامعه را اعم از مادی و معنوی در اختیار داشت و همچنین خود را خلیفة بر حق معرفی کرده بود، امام (ع) به رغم اینکه بنابر قول خودش وظیفه داشت با معاویه نبرد کند، ولی به خوبی می‌دانست که قیام او در این فضای آشفته با آن قداست دروغین که معاویه در نظر مردم برای خود ایجاد کرده بود، به نتیجة مطلوبی نخواهد رسید. به عبارت دیگر اگر امام حسن (ع) با پذیرش عهدنامة صلح، کیان اسلام را حفظ کرد، امام حسین (ع) هم با سکوت و گاه و بی‌گاه با مبارزات سیاسی، وظیفه‌اش را انجام داد. البته این شیوه برای امام (ع) بسیار دردناک بود و همیشه آرزو داشت که مبارزة همه جانبه‌ای را علیه بنی‌امیه آغاز کند. اهمیت این امر برای امام (ع) چنان مهم بود که حتی در سالهای آخر عمر معاویه به تهیه مقدمات آن پرداخت و پیش از آنکه یزید بر کرسی خلافت غصب شده تکیه زند و از منافع آن بهره‌مند گردد، امام (ع) آن مبارزه همه جانبه را آغاز کرد. بنابراین اگر امام (ع) در زمان معاویه قیام مسلحانه نکرد، بدان معنی نیست که پایبند به عهدنامة صلح نقض شده از جانب معاویه بود؛ بلکه به سبب حساسیت این مبارزه، در صدد فراهم آوردن شرایط آن بود که بتواند با حداقل امکاناتی که در اختیار داشت، کار عظیم و جاودانه‌ای را انجام دهد.

امام حسین علیه‌السلام

بیت المال کوفه انباشته شده بود و یزید به جای نعمان بن بشیر انصاری که عزل شده بود ابن زیاد را از بصره به کوفه و برای آمادگی رویارویی با امام حسین(ع) فرستاد. بیت المال فراوان از دست نعمان ابن بشیر والی قبلی به دست یزید رسید و او کیسه های زر را برای خریداری سران سپاهی که با مسلم ابن عقیل بیعت کرده و علیه ابن زیاد بیرون آمده بودند را سرازیر کرد که آن افراد را از جانب مسلم به سمت خویش جدا کند. 

در زمان امام حسین(ع) مردم به سه گروه قابل تقسیم بودند، گروه اول کسانی بودند که نه به خاطر یزید بلکه به دلیل دنیاطلبی از یزید پشتیبانی کردند، گروه دوم کسانی بودند که بی طرف بودند و نوه پیامبر(ص) را تنها گذاشتند که آنان نیز مانند گروه اول گناهکارند و گروه سوم کسانی بودند که مخلصانه تا آخرین لحظه حیات خود در کنار امام حسین(ع) ماندند.

 مطلبی صریح درباره ارتباط یزید با کوفیان و وعده‌های مستقیم او به آنان در دست نیست و تا آنجا که از منابع معتبر سراغ داریم سخنی از سی هزار دینار یا مبلغی مشابه برای تطمیع کوفیان وجود ندارد، آنچه وجود دارد، خریدن اشراف قبایل و دادن وعده های مالی از سوی ابن زیاد است.

اصل مطلب در مورد دادن وعده پست و مقام و مبالغ هنگفت به مردم کوفه درست است و یزید در صدد بود به هر شکل ممکن مردم بخصوص کوفیان را علیه امام بشوراند 

 گزارشی منحصر به فرد در مقتل الحسین(ع) نوشته ابوبکر خوارزمی (م 568) آمده که «ابن‌زیاد گفت یزید دستور داده است حقوق و مزایای شما را صد در صد افزایش دهم» و اگر ابهامی در این عدد باشد، دلیلی بر ردّ اصل این مطلب نیست و شواهد و قرائن بر ریخت‌ و پاش یزید برای سرکوبی مخالفانی همچون امام حسین(ع) هیچ بعید نیست.

مطلبی صریح درباره ارتباط یزید با کوفیان و وعده‌های مستقیم او به آنان در دست نیست و تا آنجا که از منابع معتبر سراغ داریم سخنی از سی هزار دینار یا مبلغی مشابه برای تطمیع کوفیان وجود ندارد ولی همانطور که اشاره شد ابن‌زیاد برای خریدن اشراف کوفه و رؤسای قبایل به آنها وعده‌های مالی داد و از سوی دیگر آنان را به قطع حقوق و مستمری تهدید ‌کرد.

عواملی که فاجعه کربلا را ایجاد کرد فراتر از خریداری افراد و فریب با پول است و این موضوع تنها بخشی از عوامل است؛ اگر عامل ترس بر جان و مال درست است مهم‌تر از آن فرهنگ عمومی و تحول ارزش‌های دینی و دگرگونی آنهاست.

 بنابراین می‌توان گفت دادن 30 هزار دینار معادل 3 میلیارد تومان امروز به هریک از خواص کوفه از سوی یزید، صحیح نیست ولی این به معنای نفی اصل تطمیع کوفیان بخصوص بزرگان آنان نیست. البته یزید متهم اصلی واقعه کربلاست و اینکه بعدها خواست از آن شانه خالی کند و مسوولیت آن را بر دوش ابن‌زیاد بگذارد، فریب‌کاری و دروغی بیش نبود چه اینکه خود برای اولین بار به حاکم مدینه دستور داد از امام بیعت بگیرد و در صورت سرپیچی، او را گردن بزند.

................

پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید[۱۶۵] و تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد،[۱۶۶] ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد[۱۶۷] و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد

او در مکه با استقبال مردم مکه و عمره‌گزاران روبرو شد[۱۶۹] و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذی‌الحجه) در این شهر اقامت گزید.[۱۷۰] در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامه‌هایی برای او نوشتند و به کوفه دعوتش کردند.[۱۷۱] حسین بن علی برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و جدیت دعوت‌شان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند، مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه فراخواند[۱۷۲] و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه از مکه به سمت کوفه حرکت کرد.[۱۷۳]

از برخی گزارش‌ها برمی‌آید که امام حسین از وجود توطئه‌ای برای کشتن او در مکه باخبر شده بود و از این رو برای آنکه حرمت مکه حفظ شود، از این شهر خارج شد و به سمت عراق رفت

برخوردهای سیاسی امام حسین (ع) و معاویه: خلافت معاویه از نظر امام حسین (ع) با دو اشکال عمده روبرو بود: نخست آنکه بنابر نظر پیامبر (ص) خلافت بر معاویه حرام بود. دوم اینکه معاویه در یک موقعیت بحرانی طبق عهدنامه‌ای به حکومت جهان اسلام رسیده بود و با زیر پا گذاشتن مفاد آن، در واقع مقام خلافت جهان اسلام را غصب کرد؛ لذا امام حسین (ع) او را غاصب خلافت می‌دانست و بنابر نقل ابن اعثم کوفی، با وی بیعت نکرد. (ابن اعثم، 766 و 767 و 770 و 771). حتی هنگامی که معاویه، علی(ع) و امام‌حسن(ع) را ناسزا گفت، با اعتراض امام حسین(ع) روبرو گردید. (اصفهانی، 67). با توجه به زیر فشار بودن بنی‌هاشم و شیعیان و با وجود امام حسن (ع) تا سال 50 هجری گزارشی از رابطه امام (ع) با معاویه در منابع موجود نیست؛ لیکن پس از شهادت آن حضرت و به ویژه پس از شهادت حجر (یعقوبی، 2/163؛ مسعودی، 2/8؛ ابن اثیر، 5/304؛ طبری، 7/2817؛ دینوری، 272) به سال 52 هجری فعالیت سیاسی امام (ع) با دعوت مردم کوفه از آن حضرت مبنی بر قیام علیه معاویه و خلع او آغاز می‌گردد. بنابر قول یعقوبی معاویه هنگامی که حجر را به شهادت رساند، از روی افتخار و غرور خبر آن را چنین برای امام حسین (ع) گزارش کرد: «ای ابو عبدالله، دانستی که ما شیعیان پدرت را کشتیم، پس آنها را حنوط کردیم و کفن پوشاندیم و بر آنان نماز خواندیم و دفنشان کردیم


امام حسین علیه‌السلام

یکی از مهم‌ترین پرسشهایی که از دیرباز دربارة قیام امام حسین (ع) مطرح بوده، این است که چرا آن حضرت (ع) در زمان معاویه علیه او قیام نکرد؟ و یا به عبارت دیگر موضع امام (ع) در برابر معاویه بوده است؟ با توجه به فقدان اطلاعات کافی، برخی از محققان و سخنوران در یافتن پاسخ این پرسش دچار سردرگمی و حتی اشتباه شده‌اند. گروهی را عقیده آن است که صلح امام حسن (ع) با معاویه، از مهم‌ترین موانعی بود که امام حسین (ع) را از قیام علیه معاویه بازداشت. برخی هم بدون توجه به بدعت‌های فراوانی که معاویه در دین اسلام وارد کرد و ستمگریهای بسیار او اظهار داشته‌اند که علت عدم قیام امام حسین (ع) در دوران حکومت معاویه این بود که او بر خلاف یزید ظواهر اسلام را رعایت می‌کرد. گروهی هم که این استدلال‌ها آنها را قانع نکرده است، با تمسّک به معصوم بودن امام حسین (ع) و اینکه همه اعمال و رفتار ایشان صحیح و صواب بوده است، هیچ زحمتی به خود نداده و علت موضع امام حسین (ع) در برابر معاویه را بررسی نکرده‌اند.
با مراجعه به منابع و سخنان و نامه‌های آن حضرت خطاب به معاویه و دیگران، می‌توان تا حدودی به دلایل عملکرد امام (ع) در برابر معاویه پی برد و قطعاً این دلایل نه صلح امام حسن (ع) و نه تظاهر به اسلام معاویه بوده است

پاسخ دیگری که دینوری از امام حسین (ع) به مردم کوفه نقل کرده، مانند همان پاسخ امام حسن(ع) به مردم کوفه ‌است. وی خطاب به بزرگان کوفه فرمود: «ابومحمد راست و درست می‌فرماید. تا هنگامی که معاویه زنده است، باید هر یک از شما خانه‌نشینی را انتخاب کنید. (دینوری، 268؛ ابن قتیبه، 1/187؛ ذهبی، 5/6).

امام حسین (ع) همانند برادرش شرایطی را که در آن قرار گرفته بود، به خوبی درک می‌کرد و تمام همت و تلاش آنها این بود که معاویه را از نیل به پیروزی همه جانبه نظامی باز دارند؛ زیرا که پیروزی نظامی معاویه و افسار گسیختگی او می‌توانست عواقب وحشتناکی برای جهان اسلام و مسلمانان بویژه شیعیان داشته باشد و در نتیجه حافظان حقیقی مکتب اسلام که امامان و پیروان آنها بودند، به راحتی از میان می‌رفتند.

مردم کوفه که گمان می‌کردند عهدنامة صلح امام حسن (ع) با معاویه و یا وجود امام حسن (ع) مانع این شده که امام حسین (ع) علیه معاویه قیام کند، پس از شهادت امام حسن (ع) و حجر بن عدی پی در پی سفیرانی را به همراه نامه‌هایی نزد امام حسین (ع) فرستادند و آمادگی خود را برای پیکار با معاویه اعلام کردند و امام‌ حسین (ع) که براساس شرائط موجود تصمیم می‌‌گرفت و عمل می‌کرد، همان پاسخ‌هایی را به ایشان داد، که ده سال پیش امام حسن (ع) و خود آن حضرت به ایشان داده بودند. امام حسین (ع) در پاسخ نامه مردم کوفه چنین اظهار داشت: «امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق و استوار می‌داشت؛ اما من امروز چنین اندیشه‌ای ندارم. خدایتان رحمت فرماید. بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید. اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت». (دینوری، 269؛ بلاذری، 3/152؛ ذهبی، 2/34). شیخ مفید که گمان کرده عهدنامه صلح، مانع قیام امام حسین(ع) علیه معاویه گردید، پاسخ امام‌حسین(ع) به مردم کوفه را بر همین منوال می‌آورد. او می‌نویسد: «چون حسن (ع) از دنیا رفت شیعیان‌عراق به جنبش درآمدند وبرای حسین(ع) نوشتند ما معاویه را از خلافت خلع کرده با شما بیعت می‌کنیم. امام (ع) خودداری کرد و برای ایشان یادآور شد که همانا میان من و معاویه عهد و پیمانی است که شکستن آن جایز نیست تا زمان آن به پایان رسد و چون معاویه بمیرد در این کار اندیشه خواهم کرد.» (مفید، 2/29 و 30).

مطالب فوق از این جهت نمی‌تواند دارای اعتبار باشد که هر قراردادی بویژه قراردادی سیاسی، چند جانبه است و اگر یکی از دو طرف قرارداد آن را نقض کند، اهداف آن تحقق پیدا نمی‌کند و پایبندی یک طرف به آن، چیزی را عوض نخواهد کرد. لذا با توجه به پاسخ‌هایی که بلاذری و دینوری نقل کرده‌اند به خوبی در می‌یابیم که شرایط حاکم بر جامعه و تحت فشار بودن امام و یارانش مانع قیام امام حسین (ع) علیه معاویه بوده است؛ نه پایبندی به عهدنامه نقش شده. بنابراین، امام (ع) با توجه به سیاستها و عملکرد معاویه می‌دانست که روزهای سختی در انتظار اسلام و مسلمانان است؛ لذا با تمام وجود تلاش می‌کرد نیروهای اندک شیعه را برای لحظات حساس و سرنوشت‌ساز حفظ کند؛ تا با مساعدت آنها، هم اسلام را از خطر نابودی نجات دهد و هم بنی امیه را رسوا سازد. از این رو تا جایی که می‌توانست، بهانه‌ای به دست معاویه و عُمّالش نمی‌داد و از شیعیان نیز می‌خواست که خود را در معرض اتهامهای بنی‌امیه قرار ندهند.

تاریخ نگاران درباره وضع بسیار سخت و فلاکت‌بار شیعیان در عهد معاویه گزارشهای فراوانی را نقل کرده‌اند؛ برای نمونه سلیم بن قیس هلالی در مورد رفتار زیاد بن ابیه، حکم کوفه و بصره با شیعیان عراق می‌نویسد: «شیعیان را هر کجا که بودند کشت و بیرون کرد و آنان را ترسانید و دست و پای آنان را قطع کرد و از شاخه‌های خرما بدار آویخت و چشمانشان را بیرون آورد و آنان را آواره کرد و در به در نمود؛ به طوری که از عراق بیرون رفتند و در منطقه عراقین شخص مشهوری از شیعه نماند مگر آنکه کشته شد یا بدار آویخته شد و یا آواره و یا فراری شد.» (سلیم‌ بن قیس، 2/784؛ طبری، 7/2833 ـ 2831؛ ابن اعثم، 788؛ مقدسی، 4/900؛ سپهر، 6/148 ـ 146 و 159). او در ادامه می‌نویسد: «معاویه به قاضیان و والیانش در همة مناطق و شهرها نوشت: از هیچ یک از شیعیان علی بن ابی‌طالب و‌ اهل بیتش و اهل ولایتش که قائل به فضیلت او هستند و مناقب او را نقل می‌کنند، شهادتی قبول نکنید.» (سلیم بن قیس، 2/784). حکم فوق نه تنها دربارة شیعیان، بلکه دربارة کسانی هم که گمان می‌رفت گرایشهای شیعی دارند، جاری و حاکم و بود. (همانجا، 786).
یزید بن انس یکی از فرماندهان مختار که می‌کوشید شیعیان را علیه اشراف کوفه بسیج کند، وضع‌دهشتناک آنان را در‌عهد خلافت‌معاویه چنین تشریح‌می‌کند: «ای‌گروه شیعه وقتی در خانه‌هایتان مقیم بودید و اطاعت دشمن می‌کردید، به سبب دوستی، اهل‌بیت شما را می‌کشتند، دست و پاهایتان را می‌بریدند، چشمانتان را میل می‌کشیدند و بر تنه‌‌های خرما می‌آویختند. (طبری، 8/3309). بنابر اظهارات سلیم بن قیس پس از شهادت امام حسن (ع) عرصه بر شیعیان تنگ‌تر کردید. (سلیم بن قیس، 2/788).