1 .میختام داوید، ای خد.ا مرا حفاظت فرما، زیرا برتو توکل میدارم
2 .خد.اوند را گفتی تو خد.اوند من هستی، نیکوئی من نیست غیر از تو 3 .و اما مقدسانی که در زمیناند و دلیران (مؤمن)، تمامی اشتیاق من به ایشان است 4 .دردهای آنانی که در پی (خد.ای)دیگر میشتابند بسیار خواهد شد، هدایای ایشان را که خونی است نخواهم ریخت، و نام ایشان را به زبانم نخواهم آورد 5 .خد.اوند نصیب قسمت و پیمانة من است، تو قرعة مرا نگاه میداری 6 .خطههای من بجایهای خوش افتاد، میراث زیبایی بمن رسیده است 7 .خد.اوند را که مرا نصیحت نمود متبارک میخوانم، شبانگاه نیز(افکار) قلبم مرا تنبیه میکنند 8 .خد.اوند را همیشه پیش روی خود میدارم، چون که به دست راست من است تردید نخواهم کرد 9 .از این رو دلم شادی میکند و جلالم به وجد میآید، جسمم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد 10 .زیرا جانم را در عالم اموات رها نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند 11 .طریق حیات را به من خواهی آموخت، به حضور تو کمال خوشی است و به یمین تو لذتها تا ابد
مزمور پانزدهم 1 .مزمور داوید، ای خد.اوند کیست که در خیمة تو منزل کند، و کیست که در کوه مقدس تو ساکن گردد 2 .آنکه بیعیب سالک باشد و عدالت را به جا آورد، و در دل خویش راستگو باشد 3 .کسی که به زبان خود غیبت ننماید، و به دوست خود بدی نکند و دربارة نزدیکان خویش بدگویی را قبول ننماید 4 .که در نظر خود حقیر و خوار است، و آنانی را که از خد.اوند میترسند دوست میدارد، و قسم به ضرر خود میخورد و تغییر نمیدهد 5 .نقرة خود را به سود نمیدهد و رشوه بر بیگناه نمیگیرد، آن که این را به جا آورد، تا به ابد لغزش نخواهد خورد
مزمور چهاردهم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید، احمق در دل خود میگوید که خد.ایی نیست، کارهای خود را فاسد و مکروه ساختهاند و نیکوکاری نیست 2 .خد.اوند از آسمان بر بنیآدم نظر انداخت تا ببیند، که آیا فهیم و طالب خدایی هست 3 .همه رو گردانیده با هم فاسد شدهاند، نیکوکاری نیست یکی هم نی 4 .آیا همة گناهکاران بیمعرفت هستند، که قوم من را میخورند چنانکه نان میخورند، و خد.اوند را نمیخوانند 5 .آنگاه ترس برایشان مستولی شد، زیرا خد.ا (حامی) حلقه عادلان است 6 .مسکین را از تدبیرش که خد.اوند ملجاء اوست، مأیوس میکنید 7 .کاش که نجات (بنی) اسرائیل از صیون ظاهر میشد، چون خد.اوند اسیری قوم خویش را برگرداند، یعقوب وجد خواهد نمود و (بنی) اسرائیل شادمان خواهد گردید
مزمور سیزدهم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .ای خد.اوند تا به کی، آیا تا ابد مرا فراموش میکنی، تا به کی روی خود را از من خواهی پوشانید 3 .تا به کی برای جان خویش تدبیر کنم و در دلم هر روزه غم باشد، تا به کی دشمنم بر من سرافراشته شود 4 .ای خد.اوند خدای من نظر کرده مرا مستجاب فرما، چشمان مرا روشن کن مبادا به خواب مرگ بروم 5 .مبادا دشمنم گوید بر او غالب آمدم، و مخالفانم از پریشانیم شادی نمایند 6 .و اما من به رحمت تو توکل میدارم، دل من در نجات تو شادی خواهد کرد برای خد.اوند سرود خواهم خواند، زیرا که به من احسان نموده است
مزمور دوازدهم 1 .برای سالار مغنیان بر شمینیت، مزمور داوید 2 .ای خد.اوند نجات بده زیرا که مردم متقی نابود شدهاند، و امناء از میان بنیآدم نایاب گردیدهاند 3 .همه به یکدیگر دروغ میگویند، به لبهای چاپلوس و دل منافق سخن میرانند 4 .خد.اوند همة لبهای چاپلوس را منقطع خواهد ساخت، و هر زبانی را که سخنان تکبرآمیز بگوید 5 .که میگویند بزبان خویش غالب میآییم، لبهای ما با ما است، کیست که بر ما مسلط باشد 6 .خد.اوند میگوید به سبب غارت مسکینان و نالة فقیران اینک برمیخیزم، و او را در نجاتی که برای آن آه میکشد برپا خواهم داشت 7 .کلام خد.اوند کلام پاکی است، نقرة مصفای در قال زمین که هفت مرتبه پاک شده است 8 .تو ای خد.اوند ایشان را محافظت خواهی نمود، از این دوره و تا به ابد محافظت خواهی فرمود 9 .شریران بهر جانب میخرامند، وقتی که پلیدی در بنیآدم اوج میگیرد