بنابر اعتقادِ شیعهٔ دوازده امامی، این دوره از مرگِ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه.ق/۸۷۴ م آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه.ق/۹۴۱ م بهطول انجامیدهاست. در این دوره، مهدی تنها از طریقِ چهار سفیر یا نایب و آن هم در شرایطِ خاص با شیعیان تماس میگرفت. در طیِ دورانِ غیبت صغری، شیعیان از طریقِ این چهار نایب با مهدی در ارتباط بوده و درخواستها و مسائلِ خود را طرح میکردهاند و پاسخ میگرفتند
بهنوشتهٔ ورنا کلم از دیدگاهِ تاریخی، اعتقاد به وجودِ «نُوّابِ اربعه» در آثار محدثان و علمای شیعهٔ چند دههٔ اولِ دورانِ موسوم به غیبت صغری بهچشم نمیخورَد. کلینی اشارات مبهمی به نامههایی از امام زمان میکند که به دستِ شیعیان میرسیدهاست.[۱۴۲] حتی در کتاب التنبیه ابوسهل نوبختی — که بین سالهای ۹۰۳ تا ۹۱۳ م نوشته شده — به بحرانی در میان شیعیان اشاره شدهاست. ابوسهل مینویسد که تقریباً تمامِ یارانِ نزدیکِ حسن عسکری تا بیست سال بعد از مرگ او درگذشتهاند. آنها کسانی بودند که ادعا مینمودند با امامِ غایبِ شیعه در ارتباط هستند و فرمانهای او را به اطلاع شیعیان میرساندند. بعد از مرگِ این افراد دیگر نشانی از امام برای شیعیان و اثباتی برای وجود او برای افرادی که دچارِ شبهه شده یا ناباوران وجود نداشت. در این زمان آنها تنها میتوانستند بهکمک تفسیرِ احادیثِ امامانِ پیشینِ شیعه، غیبتِ طولانیِ امام را توجیه نمایند. در نوشتههای نویسندگان شیعه تا چند دههٔ بعد از این زمان، به تداومِ فعالیتِ سفرا اشاره نشدهاست.
شیعیان از بردنِ نامِ اصلیِ او نهی شدهاند. هدفِ این کار در منابعِ شیعه مانند کلینی، نعمانی و شیخ صدوق، حفاظت از منجی در برابرِ خطری که از جانبِ بنیعباس متوجهِ اوست، ذکر شدهاست.[۱۶۰] اما این اصل بهطورِ همهجانبه توسط شیعیان رعایت نمیشد. برای هماهنگسازیِ افکار در این زمینه، کوششی در قالبِ این توضیح بهعمل آمدهاست که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناختهشدهٔ اوست و دیگری محمد که مخفی است.[۱۶۱] لقبهایی مانند مَهدی (هدایتشده)، مُنتَظَر (کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحِبُ الزَّمان، بَقیَّةُالله، و از همه بیشتر قائِم بهمعنی قیامکننده است.[۱۶۲] لقب دیگرِ او حُجَّت است. این نام بهمعنی اثباتِ وجودِ خدا در میانِ زمینیان است (یا کسی که بهواسطهٔ او، خدایِ غیرقابل دسترس در دسترس قرار میگیرد)
در روایات شیعه، تولد امام شیعه، حالتی معجزهگونه دارد. در هنگامِ تولدِ او حَکیمه، عمهٔ امام یازدهم شیعه حضور دارد. هرچند در ابتدای حضورش در خانهٔ حسن عسکری اثری از علائمِ بارداری در نرجس نمیبیند. در روایات شیعه بهتواتر نقل شدهاست که مهدی در هنگام تولد سخن گفتهاست.[۱۶۸] بهاعتقاد شیعه نشانههای حاملگی در مادر، و همچنین تولد طفل به شکل معجزهآسایی مخفی ماندند، چرا که عباسیان بهدنبالِ از بین بردنِ کودکی بودند که زمزمههایی مبنی بر منجی بودنِ او وجود داشت. بهگفتهٔ منابع شیعه، پدر فرزند، نوزاد را به چهل تن از اصحابِ نزدیکش نشان داد و پس از آن کودک از دیدهها نهان گردید. مطابق با بسیاری از منابع، حسن عسکری تاکتیکی دومنظوره برای تأمینِ امنیتِ کودک در نظر گرفت. نخست آنکه به جز در نزد یارانِ نزدیکش، تولد کودک را سِرّی نگاه داشت. بهعنوان مثال او تا آنجا پیش رفت که مادر خود (حدیث) را یگانه وارثِ خود اعلام نمود. بهگفتهٔ امیرمعزّی اکنون روشن است که بر اساسِ فقه شیعه، تحت شرایط خاصی، وقتی که فرزندی از متوفّیٰ باقی نمانَد ارث متعلق به مادر متوفی خواهد بود. دوم اینکه، حسن عسکری منابعی در اختیار داشت که بر غبارِ اوضاع بیفزاید و توجه دیگران را به شرحی که خواهد آمد — از موضوع تولد فرزندش — منحرف نماید. کمی پیش از مرگش در سال ۸۷۴ م، او شایعهای را منتشر نمود مبنی بر اینکه کنیز او (صقیل) فرزندی از وی را حمل میکند. خبرچینانِ خلیفهٔ وقت (معتمد) فعالیتهای امام حسن عسکری را که در آن زمان در اردوگاهی نظامی در سامرّا تحت مراقبت بود، از نزدیک از نظر گذراندند. پس از آنکه امام درگذشت، کنیز دستگیر شده و تحت مراقبت قرار گرفت. در طی یک سال بعد، او هیچ نشانهای از حاملگی از خود بروز نداد و در نتیجه آزاد شده و بهسرعت فراموش شد. بنابر گفتهٔ نویسندگان شیعه، بدین ترتیب بود که قضای الهی اجرا شد و امام دوازدهم — منجی منتظَر — نجات پیدا کرده و در خفا بزرگ شد
بههنگامِ نماز گزاردن بر بدنِ حسن عسکری، حجت بن الحسن عمویش را کناری زد و بر او نماز گزارْد.
در خطبه 150 نهج البلاغه به فعالیت های امام زمان(ع) در دروان غیبت اشاره شده و امام علی(ع) فرمودند: امام غایب ما هم مثل ائمه دیگر عمل می کند، امام در دوران غیبت گروه هایی را در کنار هم جمع می کند تا با هم کار کنند، آدم های بد را متفرق می کند و گروهی را از بند آزاد می کند. تمام اینها را دور از چشم مردم انجام می دهد که هیچ کسی نمی تواند ردپایی از امام پیدا کند.