کتاب از ناصره تا اورشلیم

پس حواریون نزدیک شده و توما دید زخم دست و رد نیزه را.و به وضوح امر در زمانبندی رسیدن زیرا در قبل آن معجزات را دیده بودند و خب اگر عیسی ناصری آنکار ها را نمیکرد. میشد عیسی ناصری صرف اما عیسی مسیح وعده داده شده بود.زیرا چون قدرت انجام هر کاری را داشت در او که نیرو میبخشید به او.یا میشد واعظی خوب یا معلمی خوب.اما عیسی کارها را به انجام رسانید.شد عیسی مسیح همان وعده داده شده که انکار فریسیانی صدوقیانی جنبه تفکری آنها از انکار بود زیرا کاری که بعد ها با حواریونی شد خود ادامه راه بود.از ناتانائیل.تا پطرس.تا اندریاس.و شهدای مسیحی.پس تا میتوانستند به انکار میکوشیدند.تا او ثابت نشود.زیرا  برای این امر همه را زنجیره وار میخواستند تا رد و انکار شود.اساتید تحریفات فکری مردمی بودن از جلیل مگر...ناصره چیز خوب...پیامبری پیشین هست ارمیایی الیاسی و.... فقط مسیح نباشد زیرا میدانستند که مسیح شخصیتی بسیار تغییر دهنده برای آنها خواهد بود.زیرا مسیحیت در راهبردی او  میشد مسیحیت.مسح شده ای که میشد همان مسیح که عیسی ناصری میخواندنش.اما این اسم هم ردیف او قابل جریان تاریخی بود عیسی مسیح.مردی برای تمامی دوران ها و تاریخ ها.گفتند تو که 50 سالت نشده چگونه زمان ابراهیم را به این خوبی میدانی که اگر زمانه داوود را و همه را میگفت میفهمیدند بیشتر او مردی برای تمام تواریخ هست.که نکته هایی میگفت دقیق از زمانهایی که برایشان جالب و تعجب میکردند.تفسیر کتب را خوب میدانست.اما با زنده کردن لازاروس ,,, ایلعازر تنشی عجیب در آنها رو داد زیرا ترسیدند.و بیشتر نقشه کشیدند.میدیدند هر روز قویتر از روز قبل  درباره شخصیتی صحبت میشود که شهرتش از امورات خدماتش به گوش آنها میرسید.شهرتی از خدمت کردنش که میخواست پنهان باشد و منع هم میکرد از  گفتن  شفا پیدا کردن اما خب درز پیدا کرده بود. و حساس شدن.حساسیتی که بیشتر میشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد