کتاب از ناصره تا اورشلیم

و عیسی میگفت ما از آنچه دیدیم و  شنیدیم با شما سخن میگوییم ولی شما باور نمیکنید و کتب همین را تصدیق میکنند که اشعیا گفت درباره اش چه کسی حرف باور میکند و خوار شمردیم.متن طولانی دارد نسبتان.پس چند تاکتیک رذالت را بکار بسته بودن.تکنیک اول که بگند از جلیل  پیامبری بیرون نمی آید.((پیامبر)).یا از ناصره چیز خوبی در نمیاید.زیرا اشرافیت بسیار طبقاتی نگاه میکرد به امور.و این شکستن نگاه طبقاتی روشن بذر عیسی مسیح در روشنگری بود. زیرا گفت کسی از همه بزرگترست که خادم و شستن پای حواریون.تا میتوانست با ابلیس مبارزه میکرد زیرا غرور تکبر بیجا نخوت را ابزار شیطانی میدانست که از آن آفت مادی گرایی صرف زمین و قدرت جنگ  و سیلی زدنها و شکنجه های وحشتناک بیرون می آید و زیرا این یعنی حمله به بی  گناهان حمله به غارت.و بخشیدن را بسیار نیکو شمرد در بالای تصلیب گفت پدر اینها را ببخش زیرا نمیدانند که جا خوردند.زیرا انقدر شکنجه اش کرده بودند.و میخ و تاج خار که بی حرمتی در دستگیری و تف انداختن.و بگو چه کسی تو را میزند.اگر راست میگویی.عاشق چشم بندی بودن.فکر میکردن خرگوش در بیاورد یا کاری غیر مکانیزم طبیعی جهان.یعنی شعبده که بالای صلیب میگفتند خودت را برهان.چون مکانیزم جهان خواست زنجیره هست.هر کاری ممکن هست در اراده خدا. ولی در زمانبندی های خدا.هر کاری زمانی و هر مسئله ای حکمتی دارد همانگونه که در فصل های بعدی درباره رستاخیز او گفته میشود.و مکانیزم و امورات بگو چه کسی میزند و از صلیب بیا پایین یا الیاس بیاید نجات بدهد حتمان الیاس را میخواند.همان که هرود فهمید کودکان زیر دوسال عاشق اونجور فهمیدن ها بودن.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد